شناسه خبر: 69209
منتشر شده در مورخ: ۹۷/۱۰/۲۳
ساعت: ۰۸:۲۵
سفرههای خالی پشت چراغهای قرمز!
هوا سرد و تاریک است و شیشه خودروها را بخار گرمی پوشانده است، پسرکی جوان با یک بغل گل نرگس از خط نور چراغ خودروهای ایستاده پشت چراغ قرمز، عبور میکند و بلند فریاد میزند؛ «گل نرگس بخرید، شاخهای 10 تومان ! »
به گزارش یزدی نیوزناگهان چراغ راهنمایی سبز میشود و پسرک گلفروش در حالی که دستههای گل نرگس را با یک دستش در بغل کشیده، به سویی از چهارراه میگریزد تا در حرکت سراسیمهی حجم زیادی از خودروها، جانش را حفظ کند.
اندک زمانی دست میدهد تا قرمز شدن مجدد چراغ راهنمایی، در گوشهای از چهارراه ایستاده و دستهایش را با هُرم نفسهایش گرم کند.
یک بغل گل نرگس، تمام سرمایه این جوان ایرانی است که در زمان انتظار همه برای سبز شدن چراغ راهنمایی، باید در ثانیههای رعدآسای چراغ قرمز، جان را بر کف دستش گذاشته و با فروش آنها کسب روزی کند.
بازار کارگری یزد در تصرف اتباع
این جوان گلفروش ۲۸ ساله که از استان چهارمحال و بختیاری برای کار کردن به یزد آمده است، میگوید که به دلیل نداشتن مدرک تحصیلی لازم و بومی نبودن تاکنون جز کارگری ساختمان، شغل دیگری نیافته تا انجام دهد و این روزها، همین کارگری نیز تبدیل به آرزویی ناممکن برایش شده است .
وی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا در این رابطه تصریح میکند: قبلاً کارگر ساختمانی بودم و با درآمد روزانه حدود ۵۰ هزار تومان، از ساعت ۷ صبح تا ۳ بعداز ظهر کار میکردم و زندگی بدی هم نداشتم ولی مدتی است که اتباع بیگانه راه را بر کار کردن کارگران ایرانی بستهاند و دیگر کار به یک جوان ایرانی نمیرسد !
او که از وضعیت بیکاری و تصرف مشاغل کارگری به دست اتباع بیگانه گلایه دارد، میگوید: اکنون اکثر میادین و محلهای اجتماع کارگران ساختمانی که برای اربابان و متقاضیان نیروی کارگری با آنها آشنایی دارند، کاملاً در قرق اتباع بیگانه قرار دارد به طوری که اگر یک ایرانی متقاضی کار در آنجا حضور یابد با وی برخوردهای نامناسبی دارند و حتی هنگامی که دعوا بالا میگیرد و پای پلیس به معرکه باز میشود، غالباً طرف اتباع گرفته میشود.
خانوادگی گلفروشی میکنیم
این جوان گلفروش که به گفتهی خودش این پیشه را برای دردسرهای کمتر آن انتخاب کرده است، در مورد کار گلفروشیاش میگوید: گلها را از شیراز به ترمینال یزد میفرستند و هر روز صبح با مراجعه به ترمینال، گلها را تحویل میگیریم و پس از دستهبندی، میفروشیم .
او ادامه میدهد: کار هر روزمان همین است! یک تیم شدهایم و پولهایمان را روی هم میگذاریم و گل میخریم و سپس آنها را بر سر چهارراهها می فروشیم .
وی که در خانوادهای گلفروش متولد شده است، اظهار میکند: خانوادهام ساکن شیراز و کشاورز هستند ولی آنها هم در همان شهر حتی تا سنین ۳۰ سالگی، گلفروشی میکنند .
این جوان گلفروش چهارمحالی در مورد محل اقامتش در یزد هم عنوان میکند: یک تیم متشکل از شش جوان هستیم و یک اتاق برای زندگی کرایه کردهایم و اجارهاش را با پولی که هر روز به دست میآوریم، به صورت اشتراکی پرداخت میکنیم .
دزد نیستیم، دردمان نداری است
این جوان ۲۸ ساله از نگاه اغلب مردم به گلفروشها گلایه میکند و میگوید: از ۷ صبح تا نیمههای شب آن هم در سوز سرمای زمستان گل میفروشیم اما بعضی وقتها با رفتار غیرقابل تحملی از سوی مردم روبرو میشویم.
وی ادامه میدهد: خیلی از رهگذران و سرنشینان خودروها فکر میکنند که گلفروشها افرادی بزهکار و دزد هستند به نحوی که گاهاً حتی از ما میگریزند و عدهای هم هنگام نزدیک شدن ما اقدام به قفل کردن در خودرویشان میکنند؛ آنها نمیدانند ما گلفروشها، دزد نیستیم و تنها دردمان نداری است .
به گفتهی وی، حداقل از گلفروشی روزانه ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان درآمد کسب میکند و این گونه گذران زندگی میکند.
این جوان گلفروش از آرزویش برای داشتن شغل مناسب میگوید و اضافه میکند: از این گونه زندگی و کار کردن خسته شدهام و آرزوی پیدا کردن کاری مناسب دارم. ای کاش یکی حاضر میشد که به گلفروشها شغلی بدهد.
منبع:ایسنا یزد
بخش نظردهی بسته شده است..