پدرم یک انسان منحصربهفرد در یزد بود
وقتی تاریخ معاصر یزد را ورق میزنیم، به اسامی انسانهای بزرگی برمیخوریم که با تلاش و پشتکار و با کمترین امکانات، در بهترین مراکز عالی کشور، تحصیل کردند و مایه افتخار هستند.
«سیدمحمد شکوهی» یکی از یزدیهای فرهیختهای است که نقش بسزایی در تربیت دانشآموزان داشت. او در سال ۵۷ پس از ۳۴ سال تدریس، دست از معلمی شست و در خرداد ۷۹ پس از ۲۰ سال دوری از تدریس، دار فانی را وداع گفت. شاگردان بسیاری دانشآموخته مکتب این معلم باسواد و پرتلاش یزدی هستند و از او به نیکی یاد میکنند.
در ادامه، گفتوگوی همشهری را با «سیدعلی شکوهی»، فرزند «سید محمد شکوهی»، میخوانید که سالها در مدارس استان مشغول به تدریس بود.
- درمورد پدرتان توضیح دهید.
شاید بتوان گفت پدرم یکی از افراد منحصربهفرد استان بود. وی بعد از گذراندن کلاس ۱۱ با خانواده به تهران سفر میکند و بعد از گرفتن دیپلم از دبیرستان دارالفنون، وارد دانشسرای عالی میشود. او پس از ۴ سال تحصیل در رشته زبان فرانسه و گرفتن مدرک لیسانس به یزد بازگشت، ولی به دلیل اینکه زبان فرانسه در یزد کاربردی نداشت، به مدت ۲۰ سال تاریخ و جغرافیا را تدریس کرد.
پس از آن به مدت ۱۴ سال راهنمای تعلیماتی مدارس یزد بود. بعد از ۳۴ سال تدریس اول مهر سال ۵۷ بازنشسته شد و در خرداد سال ۵۷ پس از ۲۰ سال دوری از تدریس، از دنیا رفت.
- تحصیلاتشان در رشته زبان فرانسه، هیچ کاراییای پیدا نکرد؟
نمیتوان گفت که هیچگونه فعالیتی در این رشته نداشت. بارها و بارها شاهد بودیم که علاقهمندان واقعی در هر ساعت از شبانهروز که به پدرم مراجعه میکردند، با صبر و تحملی که کمتر شاهد آن بودیم، به سوالاتشان پاسخ میداد.
هچنینپدرم مسئولیت آموزش زبان فرانسه به «کیومرث مرتاض»، پسر دکتر مرتاض، را برعهده داشت که قصد سفر به فرانسه را داشت.
همچنین وقتی فرانسویها به یزد سفر و در مسجد جامع با پدرم برخورد میکردند، از او میپرسیدند شما چند سال در کشور ما زندگی کردهاید که نشان از تسلط کاملش به زبان فرانسه بود.
به نظر من، شاید این تنها راهی بود که پدرم میتوانست به خودش بقبولاند که تحصیلاتش آنقدرها هم بدون استفاده نبوده است.
- ایشان با توجه به تحصیلاتشان، تلاشی برای خروج از ایران نداشتند؟
شاید بتوان گفت که او هیچ وقت اهل مسافرت نبود، چه برسد به اینکه از کشور خارج شود. پدرم انسانی وابسته به یزد و خانواده بود؛ بهطوری که وقتی ریاست اداره فرهنگ و هنر کرمان به او پیشنهاد شد، آن را رد کرد.
- در آن زمان تلاش زیادی برای فرستادن کودکان به مدرسه صورت نمیگرفت. به نظر شما چه فرهنگی در خانواده شما وجود داشت که هم پدرتان تحصیلکرده دانشگاه بودند و هم تعداد زیادی از فززندانشان مدارج عالی تحصیلی را طی کردهاند؟
پدر من پسر «سیدحسن شکوهی»، شخصی وارسته بودند که از نظر علمی، فراتر از زمان خود بودند؛ از این رو پسر ایشان، یعنی پدر من، نیز نمیتوانست بیسواد باشد.
اگر از موضوع تربیت خانوادگی بگذریم، او دشمن جهل و نادانی بود و همیشه ریشه نادانی را در سواد پایین مردم میدانست. او شخص باسوادی بود، پس نمیتوانست در برابر خانوادهاش بیتفاوت باشد.
- پدربزرگ شما نیز جزو بزرگان یزد به حساب میآید، مختصری در مورد احوالات ایشان نیز توضیح دهید.
پدر بزرگم «سیدحسن شکوهی» شاعر توانمندی بودند که در سال ۱۲۷۰ در شهر یزد به دنیا آمدند. دیوان اشعار ایشان در ۵۰۰ جلد بعد از مرگشان در سال ۱۳۴۶ به چاپ رسید. ماجرا از این قرار بود که در زیرزمین خانه ایشان یک کتابخانه پر از کتاب وجود داشت، که به پیشنهاد حاجی آقا وزیری، قرار شد کتابها قیمتگذاری شوند و پس از آن، مبلغ کتابها به پدرم پرداخت و صرف چاپ دیوان پدربزرگ شود.
به نظر من، این عمل باعث کار خیر شد؛ چون هم کتابهایی که کمکم رو به ویرانی بودند، نجات پیدا کردند و هم دیوان شکوهی بزرگ به چاپ رسید.
- آیا درمورد نشریه «باران بهار» که به مدیریت «سیدحسن شکوهی» به چاپ میرسید، اطلاعی دارید؟
تا جایی که من شنیدهام، این نشریه در ۴ برگ کوچک در چاپخانه مدرسی به صورت سنگی چاپ میشد. دلیل نامگذاری باران بهار، دوستی او با ملکالشعرای بهار بوده است. ایشان چون شاعر و ادبدوست بود، این بیت را بالای نشریه با خط نستعلیق نوشته بوده است: «یا رب از ابر هدایت برسان بارانی/ تا که این گرد جهالت ز میان برخیزد».ایشان در سال ۱۳۰۰ به تهران رفت و در دارایی مشغول به کار شد. پس از آن نیز به دارایی یزد منتقل و به مدت ۳۰ سال کفالت دارایی یزد بر عهده او بود؛ یعنی هرگاه رئیس دارایی یزد نبود، او ریاست دارایی رابر عهده داشت.
- آیا جلسات شعر در خانه شما نیز تشکیل میشد؟
دوشنبه شبها در خانه پدری ما که در حال حاضر، به خانه شکوهی شهرت دارد، جلسه شعر برگزار میشد. من و برادرهایم هنوز سنوسالی نداشتیم و برای پذیرایی کمک میکردیم. جلسات شعر در آن سالها دورهای برگزار میشد و هر هفته یکی از اعضا میزبان بود. این جلسات چند سال بهصورت چرخشی در خانه اعضا برگزار و پس از انقلاب نیز منحل شد و به گاراژ «رضا روشن» در خیابان قیام منتقل شد که هنوز پا برجاست.
بخش نظردهی بسته شده است..