هفت دلیل “انسانی” که انسانها، حتما باید تئاتر ببینند
گرداوری عباس ملازینلی/تابناک
۱. همبستگی: از روند تمرین تا تجربه اجرای زنده، تئاتر الگوی کارآمدی از همکاری، اجتماع و تعامل را به جهان عرضه میکند.
همبستگی انسانها، تئاتر را در دنیایی که تشویق به قدرت گرایی فردی و مصرفگرایی، ما را به سوی فروپاشی اقتصادی، زیستمحیطی و فرهنگی پیش میبرد، تبدیل به امری حیاتی مینماید. تئاتر برای شهروندان فضایی ایجاد میکند که بتوانند لذت با هم بودن و شیرینی اجتماع را تجربه کنند.
۲. همدلی: یکی از قویترین کارهای تئاتری که دیدهام، نمایشی بود به اسم "رواندا ۹۴" که توسط گروهی از بازماندگان نسلکشی "رواندا" ساخته شده بود. در طول شش ساعت، این بازماندگان، شاهدان، نوازندگان و بازیگران داستان وحشتناک رویارویی ملتی با قتل عام را روایت میکردند. حضور فیزیکی این افراد که با تاریکی غیرقابل بیانی روبرو شده بودند، مرا از جدا کردن خودم از این تجربه بازداشت؛ من نمیتوانستم خود را پشت حجاب محافظ تلویزیون یا سینما پنهان کنم. هنگام بیرون آمدن از سالن نمایش، تغییر شکل پیدا کرده بودم. این نمایش حقیقتاً به من آموخت که نزدیکی، زنده بودن و بیواسطگی تئاتر به ما این اجازه را میدهد تا دنیای فرد دیگری را تجربه کنیم و هم عقلانی و هم احساسی درباره آنها بیاموزیم. تئاتر ظرفیت همدلی ما را نشانه گرفته و وسعت میبخشد.
۳. سرگرمی: نمیتوان قدرت سرگرمی در تئاتر را نادیده و یا دست کم گرفت. ما همه به دنبال تنوعی در روال عادی زندگیمان هستیم. با سرگرم شدن، ما از موقعیتهای روزمره میگریزیم و چشمانداز جدیدی نسبت به وجود خود پیدا میکنیم. یک کار تئاتری عالی که سرگرمی را با هنرمندی، هوش و چندوجهی بودن ترکیب میکند، حقیقت را درباره وضعیت انسان فاش مینماید و الهامبخش ما میشود تا انسانهای بهتری باشیم.
۴. شکوه نمایش: ما به عنوان انسان نیازمند چیزهایی بزرگتر از خود و با شکوه، هستیم. قدرت منحصربهفرد تئاتر در این حقیقت نهفته است که مقیاس تئاتر محدود به مقیاس جسم ماست و دیگر اینکه رویدادهای تئاتری درست در جلوی چشمان ما، به صورت زنده و در لحظه رخ میدهند. هنگامی که پدیدههای دیدنی روی صحنه رخ میدهند، نیروی بالقوه شگفتانگیزی که درون جسم ما نهفته است آشکار میشود.
۵. آیین: وقتی که بچه بودم، به خاطر خدا به کلیسا نمیرفتم.
میرفتم تا با یک گروه بنشینم، زانو بزنم و بایستم. تکرار این رویداد جمعی با ایجاد یک وجه آشنایی و نظم به وجودم معنا میداد. طبیعت جمعی و آیینی رویدادهای تئاتری هم به شکل مشابهی به اشتیاق عمیق به مراسم آیینی در زندگیمان پاسخ میدهد. من در هر مقطعی از روند خلاقانه، از تمرین تا اجرا، به دنبال یافتن این وجه از تئاتر هستم.
۶. رشد تخیل: سالها پیش یک نمایش کودک ساختم. در جایی از نمایش یکی از شخصیتها، تک گویی را اجرا میکرد که در آن داستان غرق شدن یک کشتی دزدان دریایی را به دنبال حمله نهنگ روایت میشد. این داستان به سادگی با ذوق معمولی که در تئاتر کودک میتوان یافت گفته میشد. پس از هر اجرا، بخش گفتگویی داشتیم که در آن از کودکان خواسته میشد قسمت مورد علاقه خود در نمایش را اعلام کنند. تقریباً همه درباره قسمتی که نهنگ به روی صحنه میآید صحبت میکردند. در آن نمایش نهنگ اصلاً وجود فیزیکی نداشت- بازیگر در حین اجرای این تک گویی، فقط درباره آن صحبت میکرد.
این به من درس ارزشمندی داد. تئاتر روی صحنه اتفاق نمیافتد، بلکه در ذهن تماشاچی به وقوع میپیوندد. تئاتر خوب با ترغیب تماشاچیان به ساختن دنیایی در اطراف آنچه روی صحنه اتفاق میافتد به کمک تخیلشان، آنها را به شرکت خلاقانه در نمایش دعوت میکند. تئاتر به تماشاچیان اجازه میدهد در رابطه با آنچه به آنها ارائه میشود، به جای دریافتکنندگان منفعل، خالقانی فعال باشند.
۷. و از همه مهمتر، تحول و دوری از رادیکالیسم (اصول گرایی متعصب): تئاتر در اساسیترین وجه خود منشا تحول است. بازیگر توسط نقش متحول میشود. شخصیت با صحنه تحول مییابد. تماشاچیان از تجربه متحول میشوند. در تئاتر اطمینان پیدا میکنیم که تحول امکانپذیر است.
من اغلب نمایشهایی را انتخاب میکنم که به دنبال ماجراجویی در قلمروهای ناشناخته نامانوس هستند. اشتیاق یافتن رویکردهای تازه به اجرا، ارائه دیدگاههای جایگزین، به زیر سوال بردن عرف و مرزها را به عقب راندن است که مرا به پیش میبرد. در کندوکاو اعماق ناشناختهها، اینها لنگر من هستند. اینها به من یادآوری میکنند که پیگیری نوآوری در تئاتر در واقع تلاشی است برای بازیابی قدرت تئاتر و نوسازی شکل شکوهمند باستانی آن. تعریف اصلی واژه رادیکال، ارتباط با اصول یا ناشی شدن از ریشه است و کار من به عنوان کارگردان، همین است.
نوشته: برندن هیلی
ترجمه: شیرین میرزانژاد
بخش نظردهی بسته شده است..