با «محمد حسین آبیار» یکی از اساتید یزدی ساخت سنتور
به گزارش یزدی نیوزذبیح جلیلی/همشهری
سنتور یکی از قدیمیترین سازهای ایرانی است. بر سنگ نوشتههای متعلق به بابلیان و آشوریان اشکالی دیده شده است که شباهتهای زیادی به سنتور دارد. در اشعار منوچهری نیز از این ساز نام برده شده است که همه این موارد نشان از این دارد که سنتور یک ساز کاملا ایرانی است. البته باید گفت برخی ساخت سنتور را به «ابونصربن فارابی» نسبت دادهاند.
بزرگترین نوازندگان سنتور ایرانزمین تا سنتوری باکیفیت و مناسب در اختیار نداشته باشند نمیتوانند بهترین اجرا را داشته باشند. بر همین اساس به جرات میتوان گفت سازنده سنتور و همچنین سازهای دیگر در حوزه موسیقی و صداها باید به مرحلهای از تبحر رسیده باشد تا بتواند با کیفیتترین سازها را در اختیار نوازندگان قرار دهد. همشهری بدین بهانه با «محمد حسین آبیار» یکی از اساتید یزدی ساخت سنتور گفتوگویی داشته که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
- چه شد که به سنتور علاقهمند شدید؟
به قول حافظ «آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم». بعضی چیزها از همان اول در فطرت آدمیزاد نهادینه شده است و با گِل آدمی آمیخته است. مثلا وقتی علاقه به تئاتر در انسان به وجود میآید یک اتفاقی درونش رخ داده که به این نتیجه رسیده است. اینجا نه تنها من، حتی علمای فن نیز دلیل این اتفاق را به درستی نمیدانند؛ ولی این را میتوان گفت که چیزی در نهاد آدمی وجود دارد که مسبب این علایق و تحولات است.
- علاقه به ساخت سنتور از چه زمانی در شما شکل گرفت؟
اوایل دهه۵۰ کلاس چهارم ابتدایی بودم و تازه تلویزیون وارد یزد شده بود. برنامه تلویزیون ملی ایران از ساعت ۱۲ظهر شروع میشد و به مدت ۲ساعت ادامه داشت و پس از آن برنامهها قطع شده و مجدد از ساعت ۵ عصر تا ۱۱شب برنامه پخش میشد. وقتی از مدرسه برمیگشتم تلویزیون را روشن و برنامهها را دنبال میکردم. همان روز وقتی تلویزیون را روشن کردم، چند نفر در حال اجرای یک قطعه موسیقی بودند. متوجه نمیشدم که چه میکنند ولی از آن صداها خیلی خوشم آمد. دیدم آن وسیلهای که با آن کار میکنند به شکل ذوزنقه است. بعدها فهمیدم آن شخص، مرحوم «پایور» بوده است. در همان حال و هوای کودکی، چون در درس ریاضی با اشکال هندسی آشنا شده بودم، آن شکل ذوزنقهای را با چوب در ابعاد خیلی کوچکتر ساختم. حالا تصور کنید با هیچ در هیچ چه چیزی درست شد! بر همین اساس این اولین سنتوری بود که ساختم. این نقطه آغاز برای من بود.
- پس از آن چه شد؟
این داستان ادامه داشت تا اوایل دهه شصت که در پیوند با موسیقی و شعر و همچنین در حس و حال جوانی مواجه شدم با یک اثر از «محمد رضا شجریان» و «پرویز مشکاتیان» که معروف است به کرد بیات یا بیات ترک. بعد از انقلاب اولین کار مشترک این دو نفر بود که باز آن صدای ذوزنقه من را برد به خاطرات دوران کودکی و آن زمان سال بعد از دیپلم من بود و جدیتر به این موضوع پرداختم که قضیه این ذوزنقه چیست؟ تصمیم گرفتم به آن نزدیکتر شوم. حالا خودتان شرایط آن موقع یزد را در نظر بگیرید. آن موقع در دبیرستانها درسی بود به نام فوق برنامه یا همان هنر که معلم این درس ما «رضا روحبخش» بود. او اولین چهره تحصیلکرده موسیقی یزد بود و این خودش نکته جالبی بود. آن زمان بزرگان موسیقی ما با علاقه و عشق واقعی به موسیقی میپرداختند که روح بخش یکی از این شخصیتها بود.
وقتی تصمیم گرفتم اینکار را به صورت جدی پیگیری کنم یک لحظه یادم آمد که آقای روح بخش در خیابان بیست و دوم بهمن یک مغازه آلات موسیقی دارد. به محض اینکه به او مراجعه کردم، در بدو ورود به او گفتم میخواهم یک سنتور را از نزدیک ببینم و بسازم. من از همان اول با هدف ساختن نزد روح بخش رفته بودم که ایشان با روی خوش من را پذیرفت. همان سنتورهایی که در مغازههای موسیقی و در دست مردم عوام بود تداعیکننده همان ذوزنقه بود ولی کیفیت صدای سنتور بزرگان را نداشت. آن صداها بود که موجب شد با خودم فکر کنم این ذوزنقه همان ذوزنقه است؟
چرا آن ذوزنقه صدای فوقالعادهای دارد ولی اینها نه؟! طبیعتا با همین دیدنها شروع شد و یک حسی میگفت نه، آن چیزی که من به دنبالش هستم این نیست. این صدا فرق دارد. از همان موقع به صورت جدی شروع به ساخت کردم ولی همیشه با خود میگفتم با این برداشتهای خام و بدون دانش نمیتوانم به آن صداهای نافذ دست پیدا کنم. این فکر من را قلقلک میداد و میگفت باید تو به صورت دیگری به این مساله نگاه کنی. بعد از آن با تحقیق به اسمی به نام «مهدی ناظمی» رسیدم و این داستان مصادف با سالهای ۶۳-۶۴ بود که «سیدمهدی ستایشگر» که در حال حاضر مدیر مسئول مجله ماهور و نیز خود ایشان نوازنده سنتور هستند، کتابی را تحت عنوان دایره المعارف سنتور ایران ارائه کرده بودند. من در حاشیه خیابان دانشگاه تهران این کتاب را دیدم و تهیه کردم. آنجا تصویر ناظمی را در آن کتاب دیدم و تازه فهمیدم ناظمی اهل شهر یزد است و حتی پسوند یزدی نیز داشت. دلگرم شدم و وقتی تحقیق کردم متوجه شدم به وجود آورنده آن ذوزنقه کسی جز «مهدی ناظمییزدی» نیست.
- چطور توانستید به استاد ناظمی برسید؟
فرایند رسیدن من به استاد ناظمی یک زمان طولانی بود. از همان سالها با طیکردن برخی مراحل به خدمت استاد ناظمی رسیدم و تا سال ۷۶ که فوت کردند در خدمت ایشان بودم. اما من به صورت کامل و تمام وقت در محضر ایشان نبودم. چراکه در آن زمان کارگاه پرده کرکرهای داشتم و در مسیر تهران- یزد در رفت و آمد بودم.
- شیرینترین خاطرهتان طی این سالها کدام است؟
یک روز در شهر اصفهان در منزل آقای کسایی بودیم. وقتی از استاد ناظمی پرسیدند: «آقایی که همراه شماست کیست؟» استاد گفتند: «حسین ادامه من است» من نمیدانم چقدر توانستهام راه ایشان را ادامه دهم ولی در بعضی از سازهایی که ساختهام حس کردم که به آن صداها نزدیک شدهام ولی هنوز حس میکنم به آن چیزی که میخواستم نرسیدهام.
- شغل شما فقط ساخت سنتور است یا به شغل دیگری نیز مشغول هستید؟
کارگاه پرده داشتم و همیشه استادم با لهجه یزدی میگفت: «دو هندوانه را با یک دست نمیتوانی برداری». من همیشه دوست داشتم کار ساخت سنتور را از سر علاقه و دلی انجام دهم و به عنوان یک کار به آن نگاه نمیکردم؛ تا این که استاد فوت کردند و از سال ۷۶ خودم نیز متوجه شدم با یک دست نمیتوان دو هندوانه برداشت و از همان سال کارگاه را تعطیل کردم و همه وقتم را صرف ساخت سنتور کردم.
- به نظر شما آیا کسی که سازنده سنتور است میتواند یک نوازنده حرفهای سطح بالا نیز باشد؟
نه نمیتواند؛ چون این هم، مساله یک دست و دو هندوانه است. کسی که سازنده است باید تمام دستگاههای موسیقی را بداند و تسلط کامل داشته باشد. ولی اگر بخواهد پیشرفت کند نمیتواند در هر دو رشته تراز اول باشد.
بخش نظردهی بسته شده است..