اصولگرایان سنتی؛ بر سر دو راهی قرار دارند

راستِ سنتی، گرفتار عمل خود شده است

به نظر می‌رسد این طیف (اصولگرایان سنتی) یا همچنان در خواب به سر می‌برد و واقعیت‌های موجود در اجتماع را نمی‌بیند، یا اینکه جسارت لازم برای خط کشی مشخص با اصولگرایان رادیکال را ندارد

به گزارش یزدی نیوز به نقل از بهار نیوز، کمتر از یکسال به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده و چون ادوار پیشین، جناح‌ها و گروههای مختلف سیاسی، در پی آن هستند تا با تجمیع داشته‌ها و توانِ خود و معرفی نامزدی شاخص، حضوری قدرتمند در این رقابت سیاسی داشته و نتایج و دست آوردِ قابل اتکایی را کسب نمایند. در اردوگاه اصلاح طلبان، گرچه اوضاع و احوال با سال ۹۲ بسیار تفاوت دارد و از آنجاکه بسیاری از فعالین این جناح، عملکردِ دولت تدبیر و امید را در حوزه‌ی سیاست‌های داخلی و فرهنگی، بسیار دور از خواسته‌ها و مطالبات بدنه‌ی اجتماعی اصلاحات یافته اند، در خصوص نقش و جهت گیریِ در انتخابات آتی، هنوز به جمع‌بندی نهایی نرسیده و در خصوص حمایت همه جانبه‌ی اصلاحات از آقای روحانی در آوردگاهِ آتی، دو دل هستند. با این وجود، اگر رویداد خاصی پیش نیاید و بزرگان اصلاحات، استراتژی خود را در این میدان تغییر ندهند، می‌توان صراحتا مدعی بود که قاطبه‌ی جریان اصلاح طلب، در انتخابات آتی پشتیبان آقای روحانی خواهند ماند و تلاش خواهند کرد تا شیخ دیپلمات، نخستین رییس جمهور چهار ساله‌ی نظام لقب نگرفته و از پیچِ انتخابات جمهوری دوازدهم به سلامت عبور کند. 



در عین حال می‌توان از هم اکنون حدس زد، حتی اگر اکثریت اصلاح‌طلبان حمایت تمام عیاری از آقای روحانی کنند، باز هم بزرگان و سیاست ورزانِ اصلاح‌طلبی که با سکوت خود، حمایت خود را از آقای رییس‌جمهور دریغ داشته و نارضایتی خود از عملکرد آقای روحانی را اینگونه نشان خواهند داد، کم نخواهند بود. اما در اردوگاه اصولگرایان، شرایط آن گونه که باید و شاید مساعد نیست و نشانه‌ای از سر و سامان داشتن امور در این جناح، رویت نمی‌شود. برای تحلیل اوضاع جناح راست و شرایط آنها در آستانه رقابتِ انتخاباتی پیشِ رو و برای آنکه به خوبی بتوان شرایط موجود را تحلیل کرد، بایستی به شکلی مشخص این بلوک را به دو دسته‌ی رادیکال و میانه رو دسته‌بندی نمود. 



رادیکالهای جناح راست که تمام دارایی و سرمایه گذاری آنها در خرداد ۹۲، تنها توانِ کسب هشت درصد از آرای مردم را داشت، در روزهای پس از خرداد ۹۲ تمام توان خود را جهت تخریبِ دولت تجمیع کردند و در راه سنگ‌اندازی در مسیر دولت از هیچ عملی فروگذار نبودند. مردان منتسب به این جناح، چه در مرحله‌ی رأی اعتماد به وزرا، چه در بحث سوال و استیضاح از وزرا و چه در خصوص برجام و کمیسیون هسته‌ای مجلس، تمام قد در مسیر تخریب دست آوردهای دولت گام برداشتند و نشریات، روزنامه‌ها و سایت‌های متعلق به این گروه، سخیف‌ترین ادبیات را در سرتیترها و مقالات خود، برای حمله به امید و اعتماد مردم به کار بستند و به شکلی پارادوکسیکال، مدعی آزادی و حقوق شهروندان و نقض این دو در دولت مستقر شدند. 



این جریان که عملکردش در سالهای اخیر، سبب شهرت منفی نیروهایش در جامعه شده بود؛ گرچه به سبب شرایطِ ویژه‌ی بررسی صلاحیتها، در برخی از حوزه‌ها توانست نمایندگان خود را در مجلس حفظ کند، اما بررسی انتخابات هیئت رییسه مجلس به خوبی نشانگر وزنِ ناچیزِ آنها در پارلمان میباشد. این گروه که سیاستهای خود را از روز نخستِ استقرار دولت تدبیر و امید، بر محور عناد با دولت سامان داده و با سازشکار و خیانت‌کار نامیدن مهره‌های اصلی دولت، شمشیر را از رو بسته؛ به هیچ روی علاقه و حوصله‌ی تحملِ شرایط فعلی و ادامه‌ی دولت شیخ دیپلمات در چهار سال آتی را ندارد؛ به همین سبب استراتژی تبدیل دولت آقای روحانی به اولین دولت چهار ساله‌ی نظام، از دل جلسات تئورپردازی و سیاست گذاری همین جناح بیرون آمد و حدود یک سال پیش، زمزمه‌های آن به گوش رسید. 



این جناح با تکیه بر همین طرح کلی، چند ماهی است تلاش میکند تا با گسترده‌تر کردن تخریب دولت و به راه انداختن جو روانی علیه آن، ضربات جدی به پایگاه اجتماعی آقای رییس جمهور و اعتماد عمومی نسبت به دولت وی وارد کرده و به شکلی با تطهیر دولت پیشین، جاده‌ی بازگشت خود به قدرت را فراهم کند. از فعالیتها و تبلیغات رسانه‌ای و مجازی این گروه میتوان اینگونه استنباط کرد که این گروه در تلاش است تا در صورت امکان، فضا را برای حمایت موثرِ رییس‌جمهور سابق از یکی از نامزدها را فراهم آورده و از پتانسیل وی برای بازگرداندن اصولگرایان رادیکال به قوه‌ی اجرایی کشور بهره ببرند. البته گرچه این روزها عده‌ای معتقدند، رادیکالها در پیِ آنند که شخص احمدی‌نژاد، پای در میدان رقابت گذاشته و رقیب را زمین گیر کند؛ اما گمان نمی‌رود که رییس جمهور سابق آنقدر از پایگاه متزلزل اجتماعی اش بی‌اطلاع باشد که بخواهد خود رأسا به رقابت‌ها گام گذاشته و بر سرِ آینده‌ی سیاسی خود قماری بدین سنگینی نماید. 



اما در سوی میانه و سنتی‌تر جناح راست، آنچه به شکلِ گسترده‌ای به چشم میخورد، بلاتکلیفی و اختلاف نظر در میانِ فعالین این طیف از جناح راست است. این گرایش از بلوک راست، به سبب انشقاق و تعدد نامزدها و همچنین عملکردشان در سالهای پیشین، به ویژه در هشت سال سردمداریِ معجزه‌ی هزاره‌ی سوم، شکستِ تلخی را در خرداد ۹۲ متحمل شدند و علی رغم آنکه در روزهای منتهی به ۲۴ خرداد ۹۲، گمان می‌کردند رییس جمهور دولت یازدهم از میان این جناح برگزیده خواهد شد، اما رأی و نظر مردم تمامِ آمال و آرزوهای آنان را فروپاشاند و نشان داد در چهار سالِ دولت یازدهم، در بر همان پاشنه‌ی سابق نخواهد چرخید و اصولگرایان دولت را در چنگ خود نخواهند داشت.



با این وجود این گرایش از اصولگرایی، خیلی زود، شکست خود را پذیرفت و سعی نمود با تعدیل ادبیات و به روز کردن کنش خود متناسب، اندکی مناسبات خود را با آقای روحانی بازسازی نموده و خود را همراه دولت نشان دهد. گرچه این جناح در موضوعاتی چون رأی اعتماد به وزرا، سیاستهای بین الملل دولت یازدهم و مذاکرات ایران و ۵+۱، کمیسیون هسته‌ای و نهایتا مسئله‌ی برجام، موضعی همدلانه و همراه با دولت داشت و همین امر موجبات تشدید شکاف و جداییِ میان میانه روها و رادیکالها را فراهم آورد؛ اما با این وجود این جناح نیز، به مانند طیفِ رادیکال، در حوزه‌ی فرهنگ و مسائل اجتماعی و سیاست داخله، نظاراتی متضاد با وعده‌های دولت و مطالبات اصلاح طلبان داشته و به شکلی مشخص، گرایشهای محافظه کارانه و سنت گرایانه‌ای را دنبال میکند. 



سیاست ورزان این جناح علی رغم آنکه مدعی آن هستند آقای رییس جمهور در اردوگاه آنهاست و ریشه در نهادهای اصیل اصولگرایی دارد، اما اگر روزگاری امکان آن را بیابند، بدون شک هر ریس جمهور ضد جریان اصلاح طلب و هر فرد اصولگرایی را به رییس جمهوری که با حمایت اصلاح طلبان به قدرت رسیده را‌ترجیح می‌دهند. در تحلیل کنشِ اصولگرایان سنتی در سالهای اخیر، توجه به این نکته حائز اهمیت است که قریب به شانزده سال (۷۲-۸۸)، هیچ یک از نامزدهای مورد حمایت نهادها اصلی و شناخته شده‌ی اصولگرایی، در کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری، موفق به جلب نظر و رأی مردم نشدند.



سال ۸۸ نیز نامزد مورد حمایت جریان اصولگرا، نه تنها در سالِ ۸۴، بدون حمایت اصولگرایان سنتی به قدرت رسیده بود، بلکه صراحتا خود را خارج از جریان اصولگرایی می‌دانست. در حقیقت می‌توان گفت که اصولگرایان سنتی پس از ۱۶ سال و تنها با حمایت از یک نامزد خارج از جریان خود و آن هم تحت شرایط خاصِ دو قطبی تندِ آن سال، توانستند در انتخابات ریاست جمهوری پیروز میدان باشند.



توجه به این زمینه‌ی تاریخی از این حیث حائز اهمیت است که علی رغم آنکه کنش و گفتارِ اصولگرایان میانه رو و سنتی تا حدودی مبتنی بر استدلال و اخلاق میباشد و به دور از هیاهو، سیاست ورزی خود را پی می‌گیرند، اما از سالِ ۸۴ به این سو، از آنجا که توان جلب رأی مردم را به شکلی گسترده در خود نمی‌دیدند، برای پیشبرد اهداف انتخاباتی در یک میدان رقابت واقعی، خود را محتاج به ائتلاف با رادیکالها دانسته و بسیاری از آنها اعتماد به نفسِ لازم برای قطع روابط تشکیلاتی با تندروهای جریان خود را ندارند. 



همین امر، موجبات ائتلافِ میانه‌روها و رادیکال‌های جریان اصولگرایی را در انتخابات اخیر فراهم کرد. ائتلافی که موجب گشت لیست اصولگرایان، ملغمه‌ای از رادیکالهای دلواپس و میانه رو‌های موجه شود و مقدمات شکست و حذف بسیاری از همین مردان موجه را را فراهم آورد. البته در میان همین میانه رو‌ها نیز کم نبودند کسانی که با رد هم‌نشینی با رادیکال‌ها، مستقل وارد گود شده و پس از آنکه مورد حمایت لیست امید واقع شدند، کرسی‌های بهارستان را برای خود حفظ کردند. 



اکنون و در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری، گرچه طیفِ میانه رو و سنتی اصولگرایان مدعی لیستهای بلند بالا برای یافتن نامزد مورد نظر و داشتن پتانسیلهای بسیار در این زمینه است؛ لکن اظهارتی نظیر امکان حمایت از آقای روحانی در انتخابات آتی تحتِ شرایطی خاص، بیش از پیش خالی بودن دست این جناح را برای یافتن نامزدی که توان رقابت با آقای رییس‌جمهور را داشته باشد، هویدا می‌سازد.



در حقیقت، نگاهی گذرا به اظهارات اصولگرایانی که ریشه در جریانهای سنتی و میانه رو دارند، به خوبی عیان میسازد که گرچه جریان سنتی اصولگرا، مدعی آن است که هنوز در جریان اصولگرا قحط الرجال نشده و میتواند نامزدی قدرتمند را راهی میدان رقابت با شیخ دیپلمات کند؛ اما خود بهتر میداند که عملکرد آنها در دهه‌ی اخیر، کارنامه‌ی قابل دفاعی برایشان باقی نگذاشته و مردانِ آنها، مورد استقبال عامه‌ی مردم واقع نمی‌شوند؛ نظر و رأی مردم در دو انتخابات پیشین روشن ساخت که جامعه گرفتاری‌ها، مشکلات، معضلات و نارسایی‌ها را ناشی از عملکرد و سیاست ورزی کدام جناح می‌داند. 



اصولگرایانی که در دهه‌ی گذشته با حمایت تمام عیار از عملکرد رادیکالها و سکوت در برابر جولان آنها در کشور، فضایی را به وجود آوردند که از دل آن فسادهای گسترده، اختلاسهای میلیاردی، تورم، رکود، بیکاری، گسترش فقر، بروز معضلات ریز و درشت اجتماعی و در نهایت شکست سنگین خود آنها در معرض افکار عمومی بیرون آمد؛ امروز نه تنها اعتباری در میان مردم ندارند، بلکه در بدنه‌ی اجتماعی خود نیز غریبه انگاشته می‌شوند. به نظر می‌رسد این طیف (اصولگرایان سنتی) یا همچنان در خواب  به سر می‌برد و واقعیت‌های موجود در اجتماع را نمی‌بیند، یا اینکه جسارت لازم برای خط کشی مشخص با اصولگرایان رادیکال را ندارد و همچنان در پیِ آن هستند تا با پی گرفتن استراتژیِ "اتحاد به هر قیمت"، اصول خود را پایِ تندروی عده‌ای ذبح کرده و وجهه‌ی خود را بیش از پیش مخدوش سازد. 



در نهایت می‌توان مدعی بود که اصولگرایان سنتی، در انتخابات پیشِ رو یک نامزد شش دانگ که ریشه در جریان راست سنتی داشته باشد و تئوری‌ها و تفاسیر امروز این طیف را بپذیرد را معرفی نخواهند کرد. این طیف یا از آقای روحانی حمایت خواهند نمود، که احتمالش بسیار ناچیز است، و یا از آنجاکه رادیکالها از نامزدِ اختصاصی این جناح، حمایت نخواهد نمود و سنتی‌ها نیازمند چنین حمایتی هستند، به ناچار و به امید داشتن سهمی -البته قابل اعتنا- در دولت اصولگرای آینده، از نامزد ویژه‌ی رادیکالها حمایت خواهند کرد. 



در واقع می‌توان اینگونه جمع‌بندی نمود که اصولگرایان میانه و طیف سنتی جریان راست بر سر یک دو راهی قرار دارند؛ یا باید باری دیگر با رادیکال‌های جریان راست به توافق برسند و ژست اتحاد بگیرند و یا آنکه با ادعای اصولگرا بودن رییس‌جمهور، در انتخابات آتی از آقای روحانی حمایت کرده و ژست پیروزی بگیرند! البته استراتژی سکوت نیز می‌تواند جزئی از برنامه‌ی راست‌های سنتی در انتخابات پیش رو باشد که در مجموع در شرایط فعلی احتمالش بسیار ناچیز است. 



اصولگرایان سنتی و میانه رو، در دهه‌ی گذشته، برای کسب قدرت در نهادهای انتخابی، حاضر شدند میدان را بروی رادیکالها بگشایند و در مقابل سوء عملکردها و کج روی‌های آنها، موضعی جز سکوت نداشته باشند. امری که در نهایت ضربه‌ی سنگینی بر بدنه و اعتبار این طیف از اصولگرایان وارد آورد و اعتماد عمومی را از این جناح به شکلی وسیع سلب نمود. در حقیقت اگر اصولگرایان سنتی توان جلب نظرِ مردم را نداشته و پیروزی و شکست آنها، بیش از آنکه وابسته‌ی به برنامه‌ها و ایدئولوژی و تئوری‌های آنها باشد، به کیفیت تایید صلاحیت‌ها بستگی دارد، نتیجه‌ی عملکرد آنها در دهه‌ی گذشته است؛ آنجا که در سال‌های رویاییِ اصولگرایان و در شرایطی که کرسی‌های قوای مقننه و مجریه، دربست در اختیار آنها بود، کشور و مردم از سوء مدیریت و بد اخلاقی‌های سیاسی و فضای بسته‌ی اجتماعی-فرهنگی آسیب‌های بسیاری دیدند و در مقابل متاسفانه بسیاری از آقایان‌ ترجیح دادند به جای حراست از حقوق مردم و خدمت به خلق الله، مصلحت طلبی پیشه کرده، در اندیشه‌ی حفظ کرسی خود بوده و سکوت خود را توجیه کنند و تنها زمانی بر علیه‌ی معجزه‌ی هزاره‌ی سوم پرچم برافراشتند که احساس کردند ستاره‌ی وی رو به افول است. 



بی‌اعتباری راست سنتی در اجتماع، در کنار کهنگیِ شیوه‌های سیاست‌ورزی شان و عدم روزآمدی آنها، نتیجه‌ی عملِ آنهاست؛ عملی که نتیجه‌ی آن، سنتی‌ها و میانه‌رو‌های طیفِ اصولگرا را در شرایط دشواری قرار داده و آنها در زنجیرِ کارنامه و پیشنیه‌ی خود گرفتار آمده‌اند.

بخش نظردهی بسته شده است..