پایان تیتر یک روزنامهفروشی در اردکان
«محمود حیدری» آخرین بازمانده دکهداری روزنامه و مطبوعات در شهرستان اردکان بعد از چهار دهه تلاش در عرصه توزیع رسانه، دار فانی را وداع گفت.
از نسلی میگوییم که خاطراتش را کنار دکههای مطبوعاتی و بین روزنامهها جستجو و مرور میکرد؛ از فرار شاه تا آمدن امام(ره)، کیهان بچهها، گل آقا و مهمتر از همه، روزهای سخت و خاطرهساز کنکور و اعلام قبولیها از طریق روزنامه و گذشتههایی فراموش نشدنی؛ گذشتههایی که انگار خیلی از این سالها دور شده…
دکههایی که روزنامهها و مجلات مختلفی را روی پیشخوان خود گذاشته و هر ساعت روز، پر ازدحام از آنهایی بود که قصد خرید روزنامه داشتن یا آنهایی که فقط به خواندن سر خط و تیتر اخبار روزنامهها بسنده میکردند؛ ولی این روزها در برخی شهرها، هر روز دلگیرتر از دیروز هستند.
این روزها به دنبال پیشرفت تکنولوژی و توسعه دنیای مجازی، دیگر دکههای مطبوعات همچون گذشته در بین خوانندگان اخبار فاقد جایگاه گذشته شده و جای خود را به تلفنهای همراه و خبررسانهای مجازی دادهاند.
در این حال و هوای کسادی بازار، شاید دکهداران جزو آن دسته افرادی باشند که به خوبی آن همه شور و اشتیاق گذشته به روزنامه و مطالعه و جایگزینی دنیای مدرن و فضای مجازی که اخبار را برخط به مخاطبان میرسانند، درک میکنند.
«محمود حیدری» آخرین بازمانده دکهداری روزنامه و مطبوعات در شهرستان اردکان که در ۴۱ سال فعالیت خود در عرصه توزیع رسانه حتی یک نخ سیگار و تنقلاتی را در دکهی فروش روزنامهاش عرضه نکرد، روز گذشته سهشنبه دهم خردادماه دار فانی را وداع گفت. در ادامه مروری داریم بر آخرین گفتوگوی ایسنا با وی که به مناسبت روز خبرنگار سال ۱۳۹۹ انجام شد.
روزنامهفروشی با موتور و کیهان ۴ ریالی
حیدری در این مصاحبه اختصاصی ایسنا اظهار کرد: ۴۱ سال پیش که با موتورسیکلت خود، کیهان ۴ ریالی را با عشق به در خانهی مردم میبردم، هیچوقت به روزهای خلوت و تلخ امروز نمیاندیشیدم.
وی ادامه داد: بعد از کیهان، کمکم روزنامههای جمهوری اسلامی، ایران، جامجم و در ادامه مجلات ورزشی و پر مخاطب به صف فروش محصولات دکه اضافه شد تا جایی که دیگر با موتور هم جوابگوی علاقهمندان جراید و نشریات و روزنامهها نبودم لذا تصمیم بزرگی گرفتم. در باورم هم نبود که چه اتفاقی افتاده، من تنها روزنامهفروش شهر تاریخی و پر از بزرگان علم و دانش استان یزد یعنی اردکان شده بودم و این تازه آغاز راه چلّه نشینی من بود.
حیدری خاطرنشان کرد: در همان روزهای پرازدحام، تصمیم گرفتم مغازهای را در خیابان سعدی اردکان خریداری کنم و هر روز با اشتیاق از ساعت ۴ صبح آن را بازگشایی و مردم را با یک لقمه مطالعه، دعوت به زندگی کنم.
افتخار فرهنگی بودن در کنار روزنامهفروشی
آقا محمود دکهدار که رنگ پیری بر رخسارهاش نشسته بود، با اشاره به شغل شریف خدمتکاری و فرهنگی بودنش در چند مدرسه اردکان، گفت: همیشه افتخارم این بود که خدمتگزار فرهنگیان و دانشآموزان باشم چون کارمند آموزش و پرورش بودن برایم ارزشمند بود، به همین دلیل نیز ساعت ۵ صبح روزنامهها را به در خانه مشتریان میرساندم تا بتوانم ساعت ۷ صبح در مدرسه حاضر شوم و چای قندپهلو برای معلمان مدرسه آماده کنم.
وی یکی از افتخارات دیگرش را خبرنگاری چند رسانه مطرح کشور عنوان و بیان کرد: هر چند بسیاری از کیوسکهای روزنامهفروشی را کمسواد و کمدانش میدانند تا جایی که تفکر سود بیشتر فروش سیگار و آب میوه نسبت به روزنامه و مجله را به آنها ربط میدهند اما بنده، خبرنگاری روزنامه جمهوری اسلامی، کیهان و خبرگزاری ایرنا را از افتخارات زندگیام میدانم.
تنها کیوسک روزنامه بدون تنقلات و سیگار ایران
حیدری گفت: البته وقتی به فروش تنقلات و سیگار و تخمه در کنار باجه ارائه علم و فرهنگ و خبر فکر میکنم، روزم خراب میشود چرا که بعد از ۴۱ سال حتی یک دانه تخمه یا یک بسته پفک و خدایی نکرده یک نخ سیگار نیز در دکه من به فروش نرفته و این خود یکی دیگر از افتخاراتم در این سالهاست که به آن میبالم.
وی اضافه کرد: از نظر بسیاری از کیوسکداران، ارزش فروش سیگار و آب میوه و مجلاتی که عکس هنرپیشه را چاپ میکند بیشتر از روزنامههایی است که فرهنگ سازی و خبررسانی میکند و به سرنوشت کشور در بخشهای مخلتف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بها میدهند اما من هیچگاه چنین تصوری نداشتهام و شاید به همین دلیل است که این روزها تنها کیوسک روزنامه اردکان حال خوشی ندارد.
حیدری با اشاره به تجمع اعتراضآمیز روزنامهفروشان کشور به منع فروش تنقلات و سیگار، تصریح کرد: با این وجود در شان خود و شهرم نمیدانم که حتی تخمه و تنقلات در باجه فروش روزنامهام داشته باشم، چه برسد بخواهم روزی به فروش سیگار در این اتاقک چندمتری فکر کنم.
آقا محمودِ روزنامهفروش آهی کشیده و ادامه داد: اوج فعالیت کاری من اوایل انقلاب و به دنبال علاقه مردم با شور و شعف انقلابی و پیروان خط امام و نگاههای داغ مردم به صفحات روزنامهها بود تا جایی که این اوج گیری در دوران اصلاحات به حد اعلای خود رسید ولی از آن پس، دیگر گرمی بازار و تنور روزنامهفروشی و مجلات و جراید به آن ایام بازنگشت و هر روز به سردی گرایید.
کرونا درد فراگیر و بی درمان روزنامهها
این فرهنگی بازنشسته تاکید کرد: البته تنها بیتوجهی سالیان اخیر به روزنامه و علمآموزی مردم در عزلت روزنامهفروشیها تاثیرگذار نبود بلکه بیماری منحوس کرونا نیز درد دوری مردم از روزنامهها را تشدید کرد و به اوج خود رساند.
وی با بیان این که اپیدمی ویروس کرونا، فروش روزنامهها را به شدت کاهش داده و فضای مجازی جای خود را بیشتر از قبل به روزنامهخوانی سپرده است، اضافه کرد: تفکرات مردم همچون گذشته نیست به طوری که علاوه بر حذف روزنامه از سبد خرید کالاهای فرهنگی، فضای مجازی به عنوان رقیب کنونی روزنامهها به دنبال گرانی مطبوعات برای روزنامهخوانان سنتی نیز دردسری شد که حتی خود روزنامهها را نیز درگیر تعدیل نیرو و تعطیلی کرد چرا که گرانی کاغذ و هزینههای چاپ نیز راه را برای این مسیر پرتلاطم، سختتر کرده است.
حیدری که تنها نماینده فروش و توزیع و خبرنگار نشریات کشوری و محلی در ابتدای مسیر مطبوعات کشور در شهر خود بوده، اکنون به مشکلاتی از جمله هزینه آب، برق و دیگر هزینههای جاری تنها باجه مطبوعاتی اردکان اشاره دارد.
وی گفت: اردکان را در کتابهای تاریخی به عنوان «یونان کوچک» معرفی کردهاند و این حال و روز ناخوش بیتوجهی به روزنامه و نشریات، اشاره به آن دارد که از آن یونان کوچک شاید در سالیان نه چندان دور فقط اسمی بیش نماند و متاسفانه این قصه نه تنها برای اردکان بلکه برای کل کشور نیز آشناتر از گذشته شده است.
وی فروش روزانهاش را نزدیک به صفر ریال ذکر کرد و گفت: شاید نهایت فروش یک روز به ۱۰ هزار تومان نیز نرسد، تا جایی که فروش میانگین در ماه ۱۵ نسخه روزنامه ایران، ۲۵ نسخه جام جم، ۵ نسخه اطلاعات و ۱۰ نسخه کیهان کفاف هزینههای جاری دکه را نمیدهد.
روزنامهخوانان باید معتاد شوند!
حیدری در بخش پایانی این گفت وگو اظهار کرد: اگر مردم مطالعه نکنند، روزگار تلخی را در پیش رو خواهند داشت لذا امیداورم بزرگان و مسئولان کشور و شهرمان برای درمان این درد، راه چارهای بیاندیشند.
وی افزود: مسلماً دیگر همچون گذشته توانایی ندارم اما بازهم این هنر ماست که باید روزنامهخوان را معتاد به روزنامهخوانی کنیم و در شهری که روزگاری، بزرگان و عالمانی چون آیت الله خاتمی (ره) معلم اخلاق میزیسته، حیف است که یک باجه روزنامهفروشی آن هم با دست و پازدن در حال خاموشی باشد.
حیدری در انتها با نگاهی به ساعتش که چشم به راه مشتریان و البته جوانان جویای علم در این باجه روزنامهفروشی است، آخرین کلامش را این گونه بیان کرد: «خدایا چنان کن سرانجام کار/که تو خشنود باشی و ما رستگار.»
منبع:ایسنا یزد
بخش نظردهی بسته شده است..