دل پُر غصه سرو ابرکوه
روزگار چادرزدن در دل کویر و ساحل دریاچه و اقامت سه یا چهار و پنج ماهه بنده، سپری شده و آنچه مانده سفرهایی کوتاه برای رسیدگی به وضع پرندگان رودخانه ارس در زمستان، رسیدگی به وضعیت اسفبار آب در میناب، مطرحکردن آن در جامعه محلی و بالاخره در سطح ایران و گاه جهان است و البته مسافرت برای برگزاری کنفران...
به گزارش یزدی نیوزتلفن زنگ میزند و خدا میداند که از کجا بنده را میخواند. اینبار از ابرقو بود که اکنون به آن ابرکوه میگویند. اینبار به یزد زیبا میرفتم. جمعی از جوانان ابرقویی نسبت به سلامت سرو شهرشان ابراز نگرانی کرده و فکر میکردند که این سرو در معرض خطر خشکشدن است و اینکه شاید خوشحال نباشد؛ به همین دلیل از بنده درخواست کردند به ابرقو بروم و شرایط موجود سرو ابرکوه را بررسی کنم. وقتی به محوطه سرو رسیدم و به آن نزدیک شدم، احساس احترام عجیبی به من دست داد. چیزی من را به طرف سرو میکشید؛ گرمی خاصی همراه با احترام. لباس شکاربانی تنم بود و به طریق نظامی و با احترام کامل به طرف سرو رفتم. زیر سایه سنگین این بانوی قدیمی و جاودان رفتم. پرندههایی در لابهلای شاخههای سرو جا خوش کرده بودند و آواز میخواندند. بیرون از سایه سرو از پرنده خبری نبود. گرمای هوا آنها را میآزرد و زیر سایه سرو پناه آورده بودند. سروصدای پرندگان داخل سرو غوغایی به راه انداخته بود. یک جفت کلاغ هم در نوک سرو لانه ساخته بودند. چه جایی بهتر از آنجا. کنار سرو ابرقو قسمتی از آن را باندپیچی کرده بودند. حفرهای داخل ساقههای متعدد و پیچدرپیچ سرو ایجاد شده بود و آن را جراحی کردند و روی زخم را بستند، خیلی ماهرانه و حرفهای. نگاهی به شاخههای قطور و مرتفع سرو ابرکوه، نشان میداد که برخی از شاخهها را سیمبوکسل به هم پیوسته بود. این شاخهها در اثر کهولت سرو و مرور زمان و فرسایش معمول، از همدیگر باز شده بودند که به کمک سیمهای بوکسل به هم نزدیک شدند. سرو در موقعیت خوبی بود. آنقدر بذر تولید کرده بود که شاخهها سنگین و خطر شکستگی آنها جدی شده بود. بذرها باید از شاخهها جدا شوند. سن سرو ابرکوه براساس تخمینهای علمی و کارشناسانه بین ٥/٤ تا ٥/٥ هزار سال است. این سرو یک اثر طبیعی ملی است که حفاظت آن بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست است و از طرفی یک پدیده تاریخی است که در اختیار سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی است. جالب آن است که این سرو در محیطی متعلق به شهرداری ابرکوه قرار دارد. در این حالت با همکاری شهرداری ابرکوه یک هیأت امنا متشکل از شخصیتهای برجسته گیاهشناسی تشکیل شده که سلامت سرو را زیر نظر دارند و درباره مسائل مربوط به آن تصمیم میگیرند؛ ولی آنچه انجام میشود، زیر نظر اداره کل محیط زیست یزد است.
شرایط ایدهآل از نظر بنده آن است که سازمان حفاظت محیط زیست چون متولی این اثر طبیعی ملی باید آن را زیر چتر حمایت خود بگیرد و مثلا سالی یک میلیارد تومان خرج آن کند و کاملا از نظر علمی سرو سترگ ابرقو را زیر چتر حمایت خود بگیرد. ولی در شرایطی که سازمان در فقر مفرط دستوپا میزند و از نظر منابع و پرسنل، فقیر نگاه داشته شده است، انتخاب هیأت امنا و فروش بلیت تنها زمینه منطقی است. ایرانیها هزار تومان و خارجیها ١٠ هزار تومان میپردازند و کلیه درآمد، صرف سرو میشود. هیأتامنا هم حقوقی دریافت نمیکنند! درعینحال باید هشدارهایی را صادقانه ارائه دهیم که در آینده میتوانند موجب آزار مادربزرگ شاداب شوند. اول آنکه چنین سروی ریشههای گسترده و بسیار عمیقی دارد و بنابراین تا حدود ٢٠٠ و حتی ٢٥٠ متر از ساقه اصلی این ریشهها گسترش یافتهاند. خاک باید در این گستره قادر به نفسکشیدن باشد زیرا ریشهها به اکسیژن هوا نیاز دارند؛ گرچه در تاریکی عمیق خاک زندگی میکنند. بنابراین هرگونه سازهای که موجب فشردگی خاک شود، موجب میشود که ریشهها از اکسیژن و آب محروم شوند و در نتیجه مادربزرگ بهتدریج بیمار میشود. بنابراین باید حیطه و قلمرویی را برای سرو ابرکوه در نظر گرفت که عاری از هرگونه ساختوساز باشد. دوم آنکه نوع سازهای که در حیطه زندگی «مادربزرگ» ساخته میشود، باید با ملاحظه انتخاب شود. خوشبختانه جادهای که در اطراف قلمرو سرو ساخته شده، منحرف شده و بهصورت کمربندی درآمده و قلمرو را دور میزند ولی در همین مسیر، جاده آسفالته و سنگفرش ایجاد شده که وزن زیادی را به خاک، محل آرامیدن ریشههای سرو تحمیل میکند. حوضچهای که در حدود ٤٠متری سرو ایجاد شده نیز آبنمایی است که وزن سیمان و آب موجود در آن، خاک روی ریشهها را میفشرد و اخیرا دیواری از سنگ که اطراف آن ایجاد شده هم، وزنی اضافی بر خاک تحمیل میکند. جادهای هم به طول ٥٠ متر از سنگ احداث شده که بازدیدکنندگان را به محلی بهصورت یک دکان میبرد که قرار است بازدیدکنندگان در آن استراحت و اطلاعات، بروشور و… دریافت کنند.
در روز بازدید حدود ٢٠ بازدیدکننده در آن به صرف هندوانه مشغول بودند که تغییر کاربری این مکان بنده را نگران میکند که وزن بیشتری را به خاک تحمیل کند. به جز این موارد که در آینده موجب ناراحتی سرو نمیشود، من با خشنودی از سلامت سرو، با او، تا دیدار بعد خداحافظی کردم. عاشقتر و شیفتهتر از هر زمان به سالمندترین موجود زنده عالم.
روزنامه شرق
بخش نظردهی بسته شده است..