رونمایی ازآخرین بازوبند پهلوانی در یزد/پهلوان کوچک یزدی آخرین پهلوانی که در کشور بازوبند پهلوانی بدست کرد
ازآخرین بازوبند پهلوانی کشور که بدست یک پهلوان یزدی درعصر قاجار زندگی می کرده است بزودی رونمایی می شود.
به گزارش یزدی نیوزبه نقل از تابناک،این بازوبند پهلوانی که در دستان پهلوان کوچک یزدی بوده است هم اکنون در دست یکی از نوادگان اوست.
نواده این پهلوان قرار است با حضور در یزد و آوردن این بازوبند قدیمی در میان خیل عظیمی از علاقه مندان آنرا به نمایش و مراسم رونمایی انجام گردد.
* پهلوان کوچک یزدی
پهلوان محمدعبدل معروف به پهلوی کوچک یزدی به سال ۱۲۷۰ هجری قمری در یک خانواده اصیل و نجیب یزد، که همواره در ورزش پهلوانی سابقه روشن و پرآوازهای داشتند، به دنیا آمد و در دوران زندگی پرافتخارش توانست نام زادگاهش یزد را در میدانهای ورزشی ایران، با افتخار ثبت کند و بازوبند پهلوانی کشور را تا پایان عمر، در اختیار گیرد.
پهلوان کوچک یزدی که در دوران ناصرالدین شاه قاجار میزیست و درآخرین نبردش با پهلوان ابوالقاسم قمی، در حضور شاه بر او غلبه کرده و صاحب بازوبند پهلوانی ایران شده بود، از سلامت نفس و ایمان خیلی قوی و استوار برخوردار بود، تا آنجا که وقتی پهلوان یزدی بزرگ او را نزد ناصرالدین شاه میبرد تا با پهلوان ابوالقاسم قمی پهلوان پایتخت کشتی بگیرد، خطاب به او میگوید که «من پهلوان شاه هستم!» ناصرالدین شاه با غضب میپرسد: شاه کیست؟
محمد عبدل (پهلوان یزدی کوچک) بیدرنگ پاسخ میدهد: شاه طوس علی ابن موسی الرضا(ع)!
با این اظهار نظر صریح و شجاعانه، ناصرالدین شاه نیز باور خود را اعلام میکند که پهلوان یزدی کوچک، بر پهلوان پایتخت غلبه خواهد کرد! که چنین هم شد و او توانست مقام پهلوانی کشور را کسب کند.
* عزیمت پهلوان کوچک یزدی
به مشهد مقدس
پهلوان کوچک یزدی هنگامی که با تمرینهای مستمر و سخت و سنگین در راه پهلوانی ایران زمین گام نهاده بود، در دوران شاهزاده جلالالدوله فرماندار ورزشدوست یزد توانست پهلوان اکبر کاشی، پهلوان عیسیخان و پهلوان قوچعلی را که در رکاب شاهزاده جلالالدوله از دلاوران دوران خود محسوب میشوند، یکی پس از دیگری شکست دهد.
محمد عبدل (پهلوان کوچک یزدی) همچنین در سفر به کرمان، تمامی مردان زورمند کشتی پهلوانی آن دیار را شکست میدهد و در آن شهر همچنین پهلوان حضرت بمی را، که از کشتیگیران پرسابقه و به نام جنوب ایران بوده است، با فن «کُنده یزدی بند» به زانو در میآورد که پاداش این موفقیت، علاوه بر دریافت خلعت و طاقه ترمه که به پهلوانان میدادند، عزیمت به مشهد مقدس با مساعدت شاهزاده جلالالدوله بوده است.
* زندگی پرافتخار در خراسان
دوره دوم زندگی پرافتخار پهلوان محمد عبدل (یزدی کوچک) در خراسان آغاز میشود و او با پشتکار و علاقه بینظیر علاوه بر رشد نبوغ پهلوانی خود، در هر فرصتی با کشتیگیران معروف آن سرزمین مسابقه میدهد و آنان را یکی پس از دیگری مغلوب میسازد. پهلوان یزدی کوچک همچنین شبها در آستان قدس رضوی به تزکیه روح میپرداخت و از مقام ولایت برای پیروزی و موفقیتهای بزرگ خود، طلب یاری میکرد.
* دیدار با پهلوان یزدی بزرگ
پهلوان یزدی کوچک وقتی از هر لحاظ خود را آماده میبیند، از مشهد عازم تهران میشود و با پهلوان یزدی بزرگ، دیدار میکند و روزهای بعد در زورخانه «کوچه غریبان»، به هنرنمایی میپردازد. تا این که پهلوان یزدی بزرگ او را به ناصرالدین شاه قاجار معرفی میکند، تا با پهلوان ابوالقاسم قمی کشتی بگیرد. بار اول آن دو در زورخانهای با یکدیگر به نبرد میپردازند که در آن، پهلوان یزدی کوچک او را به خاک میاندازد و در پی آن، پهلوان یزدی بزرگ که به زور و قدرت همشهری پهلوانش پی برده است، از عدم توجه اولیهاش به او پشیمان میشود، بار دیگر او را تحت حمایت خود میگیرد و به ناصرالدین شاه معرفی میکند تا در حضور او با ابوالقاسم قمی، پهلوان اول کشور کشتی بگیرد.
در روز معین، در حضور شاه و تمامی رجال و درباریان، مسابقه بزرگ پهلوانی آغاز میشود و اگرچه از لحاظ هیکل و اندام «یزدی کوچک» از پهلوان ابوالقاسم قمی (پهلوان پایتخت) کوچکتر بوده است، ولی به دلیل چالاکی و استعداد بینظیر خود میتواند او را خاک و مغلوب کند. بعد از خاتمه کشتی، به امر شاه بازوبند پهلوانی به بازوی پهلوان محمد عبدل (پهلوان کوچک یزدی) بسته و او پهلوان رسمی ایران زمین میشود.
* پهلوانی در دیگر شهرهای کشور
پهلوان کوچک یزدی در ادامه موفقیتهایش در شهرهایی مانند قم، کاشان، اصفهان، شمال ایران و حتی در بمبئی (پایتخت کشور هند)، پهلوانان آنها را یکی پس از دیگری مغلوب میکند و پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، عازم ایالت فارس میشود و ضمن اقامت در شیراز، به آموزش کشتیگیران آن شهر میپردازد.
* غلبه بر پهلوان مغرور!
از جمله کشتیهای معروف پهلوان کوچک یزدی، نبرد او با «پهلوان فرخ»، جوانی ورزیده و نیرومند بود که در زورخانه «نوروزخان» برگزار شد که درآن پهلوان یزدی، پهلوان فرخ را خاک میکند و از او «کُنده افلاک» میکشد و سرانجام این پهلوان بسیار مغرور را مغلوب میسازد.
* پایان عمر پرافتخار پهلوان
پهلوان کوچک یزدی پس از آنهمه کشتیهای پیروزمندانه، چه قبل از پهلوانی پایتخت و چه بعد از آن، چه در ایالات و ولایات ایران و چه در خارج از کشور، تا سن پیری بازوبند پهلوانی و قهرمانی خود را حفظ میکند و آخر عمر خود را در یزد میگذراند و تا سنین سالخوردگی به زورخانه میرود.آخرین پهلوان پایتخت ایران پس از حدود ۸۰ سال عمر در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در یزد دعوت حق را لبیک میگوید و در محل «جوی هرهر» مدفون میشود. بر سنگ مزار وی علاوه بر تاریخ فوت و نام و مشخصات پهلوان، تصویر شیرخوابیده و علامت یک جفت میل و یک جفت سنگ زورخانه حک شده است.
* پهلوان میرزاحسن پهلوانزاده
پهلوان میرزاحسن، فرزند برومند پهلوان محمد عبدل (پهلوان کوچک یزدی) را به حق میتوان از مفاخر ورزش باستانی کشتی دارالعباده یزد دانست. در کتاب «یزد دیروز» یادداشتها، خاطرات و دیدگاههای دکتر جلال گلشن که به اهتمام میرزامحمد کاظمین به چاپ رسیده، در مورد «پهلوان میرزاحسن» فرزند « پهلوان کوچک یزدی» آمده است: «ورزش باستانی در یزد بسیار مورد توجه بود و پهلوانان بزرگی چون پهلوان یزدی و در اواخر حکومت رضاشاه و اوایل محمدرضا شاه، مرحوم میرزاحسن پهلوان از جمله نامداران این عرصه بود. پهلوان یزدی در زمان ناصرالدین شاه، بازوبند پهلوانی گرفت و بسیار شهرت داشت.»
سیدحسین قوامالدینی در مقالهای تحت عنوان «پهلوانان همیشه زندهاند»، یزدا، نشریه جامعه یزدیها، مینویسد: «پهلوانان و قهرمانان، اسطورههای ملتها هستند و برای همیشه در تاریخ جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادهاند. در شهر و دیار دارالعباده یزد، پهلوانان نامی چون پهلوان کوچک یزدی در زمان خود علاوه بر افتخارات بزرگی که برای دیارشان به دست آوردند، راه و رسم مردی و مردانگی همراه با تواضع و فروتنی را هم در جامعه به نمایش گذاشتند. اگرچه این پهلوانان سالها است که از میان مردم ما رفتهاند، اما منش، جوانمردی و لوطیگری آنان، همچنان دهان به دهان، همانند قهرمانیشان نقل میشود و فرزندانشان هم به تأسی از منش پهلوانی پدران خود، این راه را ادامه میدهند.»
وی سپس از پهلوان میرزاحسن پهلوانزاده (فرزند مرحوم پهلوان محمد عبدل (پهلوان کوچک یزدی)) به عنوان آخرین پهلوان بازمانده از نسل پهلوانان باستانی دیار یزد، یاد میکند و میافزاید: «مردی و مردانگی که در آن روزها خریداران فراوانی داشت، از خصوصیات پهلوان میرزاحسن بود که در پایان عمر، به فرزند برومندش دکتر محمد پهلوانزاده سپرد.
پهلوانان در زمان پهلوان میرزاحسن در شهر دارالعباده یزد، در خدمت به مردم نقش پررنگتری داشتند و هرجا که صحبت از کمک به مستمندان و نیازمندان پیش میآمد یا در جایی بیعدالتی رخ میداد، نقش پررنگ پهلوانی و لوطیگری در سیمای پهلوان حسن ظاهر میشد و در رفع مشکلات مردم و نیازمندان، میکوشید.
پهلوان حسن که در بازار و در میان مردم و جامعه حضور داشت، نقش بزرگ و اساسی در شناسایی خانوادههای مستمند و نیازمند برعهده داشت و با رایزنی با تجار و کسبه، به نحو ناشناس نیازهای این خانوادهها را مرتفع میساخت، در میان زورگویان و قلندران با قدرت میایستاد و در عوض در مقابل مردم متواضع و فروتن بود.
آخرین بازوبند پهلوانی ایران به همراه خصلتهای مردی و مردانگی این اسطورهها در همراهی با مردم و رفع مشکلات نیازمندان، به پهلوان میرزاحسن به ارث رسید که اینک این سند ارزشمند به فرزند دانشمند او، دکتر محمد پهلوانزاده که در مشهد مقدس اقامت دارد، رسیده است».
گفتنی است که بازوبندهای پهلوانی پایتخت با شکست هر پهلوان، به پهلوان برتر دیگری تعلق میگرفت. نگینهای بازوبندها از عقیق و در پایه نقره قرار داشت و روی نگینهای بزرگ وسط، آیهالکرسی و در نگینهای کوچک طرفین، آیه مبارک انافتحنا… حک شده بود. این بازوبندها به ترتیب بر بازوان پهلوانان پایتخت، به شرح زیر بسته شده بود:
پهلوان شریف (در زمان فتحعلیشاه قاجار)، پهلوان علیعسکر یزدی (محمدشاه)، پهلوان رضاقلی (ناصرالدین شاه)، پهلوان شعبان (ناصرالدین شاه) و پهلوان یزدی بزرگ، پهلوان ابراهیم حلاج تفتی، پهلوان اکبر خراسانی، پهلوان ابوالقاسم قمی و پهلوان محمد عبدل (معروف به پهلوان یزدی کوچک) که آخرین پهلوان صاحب بازوبند پهلوانی عهد قاجار محسوب میشود (ناصرالدین شاه).
پس از آن، مراسم تعیین پهلوان پایتخت از زمان محمدعلی شاه قاجار تا پهلوی دوم تعطیل شد و انتخاب پهلوانان برتر در ایالات و مراکز استانها برگزار میشده است که در یزد با حضور پهلوانان صاحبنام و پیشکسوت (پهلوان یزدی کوچک، پهلوان استاد حاجی کلاهی و پهلوان محمد صباغ) به عنوان اساتید پهلوان میرزاحسن، پهلوان برتر تعیین میشده است، که پهلوان میرزا حسن فرزند برومند پهلوان یزدی کوچک در سال ۱۲۶۴ خورشیدی (۱۳۴۸ هجری قمری) به عنوان پهلوان یزد انتخاب و بازوبند قهرمانی طی مراسم خاص به بازوی او بسته شده است. به این ترتیب بازوبندهای قهرمانی در خانواده پهلوان یزدی باقیمانده و هماکنون نزد دکتر میرزامحمد پهلوانزاده، نوه مرحوم پهلوان یزدی کوچک به عنوان افتخار خانوادگی، موجود است.
پهلوان میرزاحسن در نخستین مسابقات کشتی کشور که بعد از دوره قاجار در سال ۱۳۱۸ خورشیدی برگزار شد، در ۵۵ سالگی شرکت و عنوان قهرمانی کشتی ایران را کسب کرد.
* نمونه از اعمال خیرخواهانه پهلوان میرزا حسن
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران در مقالهای تحت عنوان «انشایی که پس از ۴۱ سال تحویل شد ـ انشای مرضیه، زن آقای سید حمید راننده»، که در نشریه یزد چاپ شده، به یکی از کارهای نیکوکارانه و خداپسندانه پهلوان میرزا حسن (فرزند پهلوان کوچک یزدی) پرداخته و نوشته است: در سال ۱۳۴۵ که مدت کوتاهی معلم اکابر بودم، مرضیه همسر آسید حمید راننده که به کلاس اکابری آمد و شوهرش ۵ سال قبل تصادف و فوت کرده بود، در پاسخم که چرا انشاء ننوشته است: گفت که «۴ تا بچه قد و نیم قد دارم و وقت ندارم که انشاء بنویسم.» تا اینکه پس از گذشت ۴۱ سال، مرضیه خانم با من تماس گرفت و گفت: حالا انشایم را آوردهام که فقط خودتان بخوانید.» در انشای مرضیه خانم از جمله نوشته شده بود: «بیشتر شبها گشنه میخوابیدم، هر چه داشتم فروخته بودم، فرش، پرده، دیگ و کاسه، همه را فروخته بودم، بچهها مریض میشدند و باید دائم خرج دوا و دکتر میکردم. بیشتر روزها نمیتوانستم کار کنم. هر وقت جل شوری کم بود، شبها تا سحر رویه گیوه میبافتم، از بیحالی خوابم نمیبرد. با چهار تا بچه هیچکس به من کار درست و حسابی نمیداد، هیچ کاری هم نمیشد کرد. گاهی برایم آش نذری میآوردند ….»
دکتر پاپلی یزدی سپس رنجنامه مرضیه خانم را نقل میکند و این که چگونه از دامهایی که بر سر راهش گذارده بودند، خود را رهانیده و سالها علیرغم تمامی سختیهای زندگی، با شرافت زندگی کرده است.
در ادامه نوشتههای مرضیه خانم آمده است: «بیبی سکین به من گفت شوهرم وضعیت ترا به شخص خیری گفته و آن آقا هم گفته است اگر بخواهی یک دستگاه قالیبافی برایت درست میکند. دستگاه مال خودت باشد و به اندازه یک قالی هم نخ و پشم مجانی به تو میدهد. سیصد و پنجاه تومان بدهکاری ات را هم داده است.
بیبی سکین ۴۰۰ تومان به من داد و گفت آن آقا گفته ۵۰ تومان اضافه را هم فعلاً داشته باشد.»
مرضیه خانم که حالا بیش از ۷۰ ساله است و دیپلم دارد، در ادامه سرگذشت خود مینویسد: «حالا همه بچههایم عروس و داماد شدهاند. دختر بزرگم مهندس کامپیوتر است، دو بچه دارد و در تهران زندگی میکند. کار و بارشان هم خیلی خوب است. دو تا پسرهایم هم داماد شدهاند و وضعشان خیلی خوب است. یکی فوقلیسانس عمران دارد و مدیر یک شرکت بزرگ راهسازی است.
برای آن پسر دیگرم مغازه بزرگی دست و پا کردهام. دختر کوچکم هم فوقلیسانس مامایی دارد و شوهرش پزشک است، کار و بارشان خوب است و در کرمان زندگی میکنند.۵۵ ساله بودم که بچههایم عروس و داماد شده بودند. من هم دستگاههای قالی را جمع کرده بودم.
چند تا مغازه و خانه خریده بودم و اجاره میدادم. درآمدم خوب بود و خانه و زندگی آبرومندانهای داشتم. بچههایم دورهام کردند و گفتند «مامان، تو خیلی برای ما زحمت کشیدهای. ۲۲ سالت بود که بابا مُرد. حالا ۳۲ سال از مرگ بابا گذشته است و ما هم عروس و داماد شدهایم و سر خانه و زندگی خودمان رفتهایم، بیا عروس شو!»بالاخره سر ۵۶ سالگی عروسم کردند و زن یک دبیر بازنشسته که زنش بر اثر سرطان مُرده بود، شدم. ۱۴ سال است که با هم زندگی میکنیم، بچههایم به او بابا میگویند و حتی نوههایم نمیدانند که او پدربزرگشان نیست.
* پهلوان حسن پرواز کرد!
در ادامه نامه مرضیه خانم میخوانیم: «روزی بیبی سکین به خانهام آمد و گفت: «آمیرزا حسن پهلوانزاده (فرزند پهلوان کوچک یزدی) مُرده است، بیا با هم به مجلس ختمش برویم!
گفتم: من که آمیرزا حسن پهلوانزاده را میشناسم، ولی هیچ ارتباطی با او و خانوادهاش ندارم، چرا باید به مجلس ختم ایشان بروم؟
بیبی سکین انتظاری گفت: حالا که آمیرزا حسن پهلوانزاده مرده است، میگویم. آن مرد خیری که سرمایه کار را به شما داد، آمیرزا حسن پهلوانزاده، رئیس پهلوانان یزد بود!
من غرق حیرت شدم. چندین سال تقریباً هر روز آمیرزا حسن پهلوان را میدیدم و گاهی به او سلام میکردم، ولی هرگز فکر نکردم که این پهلوان بوده که سرمایه کار مرا تأمین کرده است. این آمیرزا حسن پهلوانزاده بود که ۳۵۰ تومان قرض مرا داده و به مدت ۶ ماه، ماهیانه ۶۰ تومان هم به من داده است. اخلاق پهلوانی، اخلاق زورخانهای یعنی این. یعنی به زنی که درمانده است یاری برسانی، بدون آنکه خود را به او بنمایی. البته خود بیبی سکین و شوهرش هم به طرق مختلف به من کمک کردند، در آن سالهای بدبختی برایم آذوقه میآوردند، از طرزجان خشکبار برای بچهها میآوردند. خداوند همه آنان را غریق رحمت کند. باید این اخلاق کمک به مردم، آن هم کمک به سرمایهگذاری، کمک به ایجاد کار و کاسبی، کمک به نجات یک خانواده مورد تشویق قرار گیرد. باید کار این زن نجیب، متکی به خدا، دارای عزت نفس و اعتماد به نفس که فقط یک قدم تا بیچارگی و فحشا فاصله داشت، سرمشق واقع شود.»
* دکتر میرزا محمد پهلوانزاده
دکتر میرزامحمد پهلوانزاده، نوه مرحوم پهلوان کوچک یزدی به سال ۱۳۱۲ در یزد متولد شده و پس از طی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، به سال ۱۳۳۵ در دانشکده پزشکی مشهد به تحصیلاتش ادامه داده و ابتدا در مقطع فوق لیسانس و سپس دکترا، از این دانشکده فارغالتحصیل شده است. دکتر پهلوانزاده همچنین در سال ۱۳۵۳ موفق به دریافت درجه MPH در مدیریت بهداشت عمومی از دانشکده بهداشت دانشگاه تهران شده است.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ سرپرست مرکز آموزشی بهداری شده و نیز سرپرستی توانبخشی استان خراسان را برعهده گرفته است. دکتر پهلوانزاده آنگاه در سال ۱۳۵۸ به عنوان مدیرعامل بهداری استان خراسان و قائممقام وزیر در این استان به خدماتش ادامه داده و نیز پس از اصلاح قوانین در سال ۱۳۷۲، به عنوان مدیر درمان تأمین اجتماعی خراسان مشغول به کار شده است که این مسئولیت تا یک سال پس از بازنشستگی تا دی ماه ۱۳۷۴ ادامه داشته است. دکتر پهلوانزاده افزون بر ۳۰ سال در زمره خادمان بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالائمه(ع) بوده و در سال ۱۳۷۹ با همکاری جمعی از دوستان و همفکرانش، مؤسسه خیریه حمایت از بیماران آسیبپذیر طوس را تأسیس کرده و مشغول خدمت به بیماران و نیازمندان شده است.
دکتر پهلوانزاده همچنین به صورت افتخاری در دارالشفاء حضرت رضا(ع) به زائران و مجاوران، خدمات پزشکی ارائه میدهد و در سال ۱۳۸۰ با تأسیس پژوهشکده امیرکبیر جان، به عنوان سرپرست واحد محیطزیست آن، به خدماتش ادامه داده است. وی میگوید: همواره آرزوی خدمت صادقانه به همنوعانم را داشتهام و آرامش درونی امروز زندگی خود و همسر و ۳ فرزند کوشا و ساعیام را در رضای حقتعالی که در سایه خدمت به مردم به دست میآید، میدانم.
* بازوبند پهلوانی در موزه یزد!
یزدا، نشریه جامعه یزدیها در مقالهای خطاب به دکتر پهلوانزاده، با گرامیداشت یاد پهلوان کوچک یزدی و میرزا حسنخان پهلوان، از آنان به عنوان پهلوانانی نام برد که مظهر پاکی، صفا، بزرگمردی، مردانگی و از همه مهمتر نمونه انسان بودن و انسان زیستن بودهاند و عبادت، خداشناسی، تدین، طواف کعبه، نماز شب، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از جمله صفات والای آن پهلوانان غیور یزدی بوده است.
در نامه یاد شده همچنین از دکتر پهلوانزاده تقاضا شده است بازوبندی را که در دوران ناصرالدین شاه قاجار بر بازوان پهلوان کوچک یزدی (جد دکتر پهلوانزاده) بسته شده است، توسط ایشان به یکی از موزههای یزد همراه با عکسهایی از ۲ پهلوان پرآوازه این خطه یعنی پهلوان کوچک یزدی و پهلوان میرزاحسن پهلوانزاده، سپرده شد تا نسلهای حاضر و آینده، بیشتر و بهتر با آنان آشنا شوند.
* تأسیس خانه پهلوان
یکی از اقدامات جالبی که به مناسبت بزرگداشت پهلوان محمد عبدل (پهلوان کوچک یزدی) انجام شده، تأسیس «خانه پهلوان» است که شاعر گرانمایه استاد علی باقرزاده یزدی (بقا) درباره آن چنین سروده است:
پهلوانزاده ستوده خصال
آن همایون نهاد فرخ فال
زاد پهلوان بود، ز آنروی
پهلوانوار باشدش اعمال
همچو جدش محمد عبدل
آن جهان پهلوان نیک خصال
راستی و شهامت، راه وی
بود او را به عُمر حسب الحال
با دم عیسوی سترده مُدام
از دل مرد و زن غبار ملال
علم و تقوی بود شعار طبیب
دارد این هر دو را به جد کمال
گرچه زین پیش از عمارت دل
خانهها ساختی به استقلال
ساخت در کوی پاستور ز شوق
خانهای محکم و بهشت مثال
شادی افزا چو لحظه دیدار
طربانگیز چون زمان وصال
سیصد هفتاد هفت بعد هزار
خانه آماده شد به عز و جلال
خواهم از حق در آن عدد باشد
شادمان روز و هفته و هر سال
روزگارش به خُرمی گذرد
به مراد دلش بود احوال
بخش نظردهی بسته شده است..