«آب» را همین حالا دریابیم

 

۱. کشور ما همیشه خشک و کم‌آب بوده و هنوز هم همین‌طور است. برخی جامعه‌شناسان و مورخان، علت استیلای حکومت‌های مرکزی اقتدارگرا در تاریخ را لزوم وجود تشکیلات و سازمانی دانسته‌اند که می‌توانسته با قوه قاهره بر تقسیم آب و روش آب‌رسانی نظارت کند. بنابراین کم‌آبی و گاه بی‌آبی در سرزمین ما امر تازه‌ای نیست.

٢. با وجود این مشکل، که کوچک هم نیست، زندگی در سرزمین ما ادامه و جریان داشته است. مردم سخت‌کوش خود را با شرایط سازگار کرده‌اند، به‌گونه‌ای که حتی در قسمت‌های کویری کشورمان کشاورزی، متناسب با شرایط انجام می‌شده است. احداث قنات و آب‌انبارهای بزرگ، برپایی «آب دنگ» و ده‌ها تدبیر دیگر که نگارنده از آنها بی‌خبر است، راه‌حل‌هایی است که مردم سخت‌کوش و باهوش ما برای حل مشکل کم‌آبی پیدا کرده‌اند. در ادبیات ایران، سخن از «خشک‌سالی در دمشق» هست، اما حالت مشابهی را در قلمرو حکومت‌های ایرانی خبر نداده‌اند، مگر به‌ندرت. بی‌تردید خشک‌سالی و کم‌آبی عملا وجود داشته، اما تدابیر و راهکارهای انتخاب‌شده مانع از بروز آثار و تبعات مخرب آن شده است.
٣. با پیروزی انقلاب، خواه‌ناخواه طرز تلقی و برخوردها با بسیاری از امور و مسائل دچار تحول شد. به خاطر دارم حوالی بیستم اسفندماه ١٣٥٧ (یعنی تقریبا یک‌ماه پس از پیروزی انقلاب) در معیت جناب ابریشمی، قاضی محترم دادگستری‌- که از ایشان بی‌خبرم و امیدوارم سلامت باشند- و همکار محترم جناب آقای کورش کاکوان با ابلاغ مرحوم دکتر اسدالله مبشری، وزیر وقت دادگستری برای بررسی یک مورد اجرای مجازات اعدام به یکی از شهرهای واقع در منطقه‌ای خشک و کم‌آب عزیمت کردیم. وقتی با امام‌جمعه آن شهر که حاکم شرع هم بود مشغول مذاکره بودیم در مدتی کوتاه مأموران ژاندارمری، که هنوز دایر بود، با کمک نیروهای مردمی کمیته انقلاب، کسانی را نزد حاکم شرع آوردند و گزارش دادند که اینها بدون مجوز به حفر چاه مشغول‌اند. پاسخ این بود که حفر چاه نیازی به مجوز ندارد و همه می‌توانند چاه آب حفر و از آن بهره‌برداری کنند. احتمالا این طرز فکر در نقاط دیگر کشور هم شایع بوده و برداشت بی‌ضابطه آب از سفره‌های زیرزمینی متداول شده است.
٤. در اسفند ١٣٦١ قانون «توزیع عادلانه آب» بر مبنای اصل ٤٥ قانون اساسی تصویب شد. این قانون که از دل‌مشغولی دولت نسبت به آب حکایت داشت، مباحث گوناگونی را درباره «آب» بیان می‌کرد و چندبار اصلاح شد.
آیین‌نامه مربوط به «بستر و حریم رودخانه‌ها، انهار، مسیل‌ها، مرداب‌ها، برکه‌های طبیعی و شبکه‌های آب‌رسانی، آبیاری و زهکشی» نیز در ١٣٧٩ به تصویب هیأت وزیران رسید و قانون تشکیل شرکت‌های آب و فاضلاب نیز در سال ١٣٦٩ به تصویب رسید که مسائل مربوط به آب و فاضلاب را در محدوده شهرها تنظیم می‌کرد. سیر تحولات قانون‌گذاری نشان می‌دهد دولت ظاهرا با دیدگاهی کلان و درازمدت به موضوع آب توجه داشته و از اشکالات و خطرهای موجود غافل نبوده است.
٥. با این مقدمات خشک‌شدن تالاب‌ها و مرداب‌ها و حتی دریاچه‌ها و از آن بدتر پایین‌رفتن سطح آب‌های زیرزمینی، تا آن حد که نشست و فروافتادن زمین را –به‌ویژه در تهران- به دنبال داشته، چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟ نگارنده همچون بسیاری از ناآگاهان دیگر، چکه‌کردن آب از شیر خانه‌ها و کولرها و مواردی از این قبیل را موجب و دلیل کمبود آب می‌دانستم، تا اینکه اظهارنظر اهل فن را درباره اینکه فقط سه درصد از آب به مصارف خانگی اختصاص دارد و مابقی مربوط به مصارف کشاورزی است، شنیدم.  اگر این گفته درست باشد‌-‌که دلیلی ندارد درست نباشد- آنگاه این سؤال پررنگ‌تر خواهد شد؛ چرا در کشوری که هنوز هم «کشاورزی» محسوب می‌شود یا مطمئنا می‌توان گفت «صنعتی» نیست، از نظر وضعیت آب به نقطه‌ای رسیده‌ایم که مسئول محیط‌‌زیست آن هشدار می‌دهد ٨٥ درصد ذخیره آب مصرف شده و از بین رفته است؟ یعنی ما مملکت ٨٠‌میلیون نفری غیرصنعتی عمدتا کشاورزی مانده‌ایم با ١٥ درصد ذخایر آب که لابد چیزی به محو آن نمانده است!
٦. قبول داریم که لایه ازن شکاف برداشته و زمین در حال گرم‌شدن است و قبول داریم که مشکل کم‌آبی معضلی جهانی است و کشورهای بزرگ دنیا هم با آن دست‌به‌گریبان هستند. اما مگر نه این است که دولتمردان ما هم همه اینها را می‌دانستند و می‌دانند. اگر درست باشد که ٩٧ درصد آب در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، آنگاه باید پرسید چه مقدار از آن ٦٠٠ میلیارد دلار پول نفت صرف کف‌سازی یا مسقف‌کردن مجاری آب یا استفاده از لوله برای انتقال آب در اراضی کشاورزی یا تبدیل روش آبیاری به «قطره‌ای» شده است؟ درباره بهینه‌سازی مصارف خانگی (مثل نصب شیرهای دارای چشم الکتریکی) و جلوگیری از هدررفتن آب‌–‌در حد همان سه‌درصد – باز هم از محل همان ٦٠٠‌میلیارد دلار چه اقدامی انجام‌شده است؟ در این زمینه تا چه اندازه فرهنگ‌سازی شده است؟
٧. واقعیت این است که ماجرای کمبود یا نبود آب با هیچ قلت و فقدان دیگری قابل مقایسه نیست. این مصیبتی است که آثارش همگان را در بر خواهد گرفت. برج‌های عظیم و مرتفعی که فقط با پمپ به طبقات بالای آنها می‌توان آب رساند، چه خواهند شد وقتی اصلا آبی برای پمپاژ نباشد؟  تجسم «بی‌آبی» به قدری وحشتناک است که ذهن آن را پس می‌زند. به عبارت دیگر نمی‌خواهیم حالتی را که آب وجود نداشته باشد، تجسم کنیم. کمبود یا نبود برق به ضایعاتی عظیم منجر می‌شود و اگر ادامه پیدا کند بشر را به دوران‌های پیشین و روزگار پیش از اختراع برق برمی‌گرداند. کمبود غذا و آذوقه نیز ممکن است با صرفه‌جویی در مصرف و در بدترین حالات با خوردن برگ درختان و علف، به نوعی جبران شود؛ اما کمبود و نبود آب ما را به قهقرا نمی‌برد؛ بلکه از صفحه روزگار محو می‌کند. اگر قیمت نفت دیگربار بالا برود و به ٢٠٠ دلار هم برسد، مسلم این است که نه نفت را به آب می‌توان تبدیل کرد.
نه می‌توان با پول حاصل از فروش نفت، آب خرید. زیرا آنها که آب دارند خودشان نیازمند آب هستند. بی‌جهت نیست که مکرر گفته می‌شود جنگ بعدی بر سر آب است.  ٨. آب و کمبود آن -که ظاهرا می‌رود تا به نبود تبدیل شود- موضع فکری یا سیاسی نیست و بی‌گمان با زنده و مرده‌باد هم حل نخواهد شد. هرچه هست حاصل کارهایی است که کرده‌ایم یا نکرده‌ایم. مسلم این است که در این مورد کسی جز خدا به دادمان نخواهد رسید و او هم شاید منتظر است ببیند ما با اولین چیزی که خلق کرده و به ما مرحمت فرموده -یعنی عقل- چه خواهیم کرد. نگارنده در این مورد هم، چون سایر موارد، تخصصی ندارم و حد اقدامم این است که موقع مسواک‌زدن از لیوان آب استفاده کنم و وقت دست‌شستن فقط دو بار شیر را باز کنم و ببندم و از شستن اتومبیل صرف‌نظر کنم و در حمام‌کردن به اهالی انگلیس در زمان جنگ جهانی دوم تأسی کنم که با یک سطل آب حمام می‌کردند. اما تجسم بی‌آبی برایم غیرممکن و ترساننده است. ایران بی‌آب به همان روزی خواهد افتاد که فردوسی برای آن دریغ می‌خورد: «دریغ است ایران که ویران شود…». جمعیت احتمالا به نقاط پرآب کوچ خواهند کرد و… . به‌هوش باشیم آنچه در حال وقوع است نه یک حادثه که یک فاجعه است. نزولات جوی نداریم. آب‌های سطحی‌مان یا خشک شده یا در حال خشک‌شدن است. آب‌های زیرزمینی‌مان هم به حد ١٥ درصد از کل تقلیل پیدا کرده، با این اوضاع چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم؟ اگر هیچ کار جدی‌ای انجام نشده، باید صریحا گفته شود تا مردم تکلیف خود را بدانند و مقدمات و اسباب مهاجرت را فراهم کنند. اگر هم کاری در حال انجام است، ایضا به‌طور شفاف بگویند که مردم قادر به انتخاب و تصمیم‌گیری باشند.  به‌هرحال به نظر می‌رسد ماجرای آب از بیشتر ماجراهایی که داریم جدی‌تر است. اما گویا آن را اصلا جدی نمی‌گیریم. مبادا روزی برسد که واقعیت خود را به ما تحمیل کند و فرصت هر اقدامی از دست رفته باشد. والله اعلم

بخش نظردهی بسته شده است..