پرکارترین بدلکار زن ایرانی +عکس
بعضی از ما عاشق هیجان هستیم و برای تجربه کردن آن دست به کارهای مختلفی میزنیم. ممکن است به ورزشهای مهیج روی بیاوریم یا گاهی یک تفریح هیجانانگیز را انتخاب کنیم اما خیلی کم میشود که بخاطر لذت هیجان یک شغل ثابت انتخاب کنیم؛ کار روزانهای که باعث کسب درآمد شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز به نقل از نو اوران با این حال، هیجان جزء جداییناپذیر زندگی مهسا احمدی است؛ دختری پر شور و انرژی که بخاطر عشقش به ورزش و هیجان بدلکار شده است. مهسا احمدی در سن ۲۵ سالگی پرکارترین و معروفترین خانم بدلکار ایران است. او حتی تعداد فیلمها یا تیزرهایی که در آن کار کرده است را به یاد نمیآورد و با خنده میگوید: «وای … نمیتوانم بشمارم. پروژههای قدیمی که اصلا یادم نمیآید» و از فیلمهایی که اخیرا کار کرده است نام میبرد: «رخ دیوانه، عصر یخبندان، جرم، متروپل، راه آبی ابریشم و …».
اینقدر با ذوق و شوق از کارش میگوید که عشقش به این کار را به راحتی متوجه میشوی. دختری صمیمی که این روزها علاوه بر بدلکاری مشغول تخصیل در رشته تربیت بدنی نیز هست. نزدیک به ۸ سال است که مشغول بدلکاری است. وقتی از او میپرسم مگر از چند سالگی وارد این رشته شدی؟ میگوید: تازه ۱۸ سالم شده بود؛ و داستان را اینطور آغاز میکند: من از شش سالگی ژیمناستیک کار کردم. عاشق ژیمناستیک بودم و هستم. چندین دوره قهرمان شدم و مقامهای زیادی کسب کردم اما در ایران دختران تا ۱۸ سالگی میتوانند ژیمناستیک را ادامه دهند؛ یعنی تا زمانی که در مدرسه هستند. بعد از آن هیچ رقابتی وجود ندارد و تیم و باشگاهی نیست که در آن عضو شوند. من هم وقتی مدرسه تمام شد مجبور شدم ژیمناستیک را کنار بگذارم اما دوست نداشتم از محیط ورزش دور باشم. به همین خاطر رشتههای ورزشی دیگر را امتحان کردم و حتی در ووشو کمربند مشکی گرفتم. اما باز از هیچ رشتهای مثل ژیمناستیک لذت نمیبردم. این رشتهها هیجان برایم نداشت در حالیکه در اوج امادگی جسمانی بودم. در همان دوران با آقای اقدسی آشنا شدم. آن زمان ایشان سرمربی باشگاه بدلکاری مرحوم پیمان ابدی بودند. ایشان وقتی آمادگی بدنی و استعداد مرا دیدند به من پیشنهاد دادند که در باشگاه زیر نظر ایشان کار کنم.
از حضور در سریالهای ترکی تا فیلم اسکایفال
مهسا احمدی و گروهشان فقط در پروژههای ایرانی مشغول کار نیستند. آوازه این تیم بدلکاری ۱۳ به خارج از ایران نیز رسیده است. آنها در فیلمهای هالیوود و بالیوود نیز حضور داشتهاند و موفقیتهای چشمگیری هم بدست آوردهاند.
شروع کار آنها در خارج از ایران در سال ۸۷ در سریال ترکی درهگرگها بود. مهسا احمدی و چند نفر از اعضای تیم برای اجرای صحنههای اکشن یک فصل از سریال انتخاب شدند و توانستند به خوبی از عهده این کار بربیایند.
پس از اجرای این سریال در صنعت فیلمسازی ترکیه به شهرت رسیدند و پیشنهادات مختلفی به دستشان رسید. از جمله دو فیلم سینمایی و یک تیزر تبلیغاتی. اما چه شد که پای او و دوستانش به هالیوود باز شد؟ مهسا اینطور روایت میکند: یکی از این فیلمهای سینمایی بزرگترین فیلم اکشن ترکیه بود.
پر از صحنههای اکشن و بدلکاری که خوشبختانه ما به خوبی همه آنها را اجرا کردیم. کارگردان این فیلم در فیسبوک و شبکههای اجتماعی قسمتی از این صحنهها را گذاشت و از بدلکاری ما تمجید کرد. تا اینکه کارگردان اکشن سری سوم جیمز باند یا همان «اسکایفال» نظرش جلب میشود و با گروه ما تماس میگیرد. بعد از یکسری صحبتهای اولیه برای تست به آمریکا میرویم.
از پنجنفرمان تست میگیرند که سه نفر از جمله من برای کار انتخاب میشویم و قرارداد میبندیم. در سال ۲۰۱۲ بین سه فیلم بتمن، اسپایدرمن و اسکای فال جایزه بهترین تیم بدلکاری بازیگران بدلکار هالیوود به تیم ما میرسد. اینطوری میشود که با تیم ۱۳ آشنا میشوند. بعد از آن چند تا کار بالیوودی هم انجام میدهیم.
پا به پای مردها تمرین میکنم
مهسا به یکباره هم با بدلکاری آشنا نشد. او مدتها بود که در مورد آن تحقیق و تمرینات بدلکاری را دنبال میکرد. اما در باشگاه بدلکاری چه فعالیتهایی میکنند؟ در باشگاه ورزشهای مخصوص این رشته را انجام میدهند. ورزشهای سنگین بدنسازی اما نه با دستگاه بلکه روی وزن خودشان و بدنشان متمرکز میشوند.
همچنین غیر از بدنسازی متناسب با پروژهای که در دست دارند تمرین میکنند مثلا اگر پرش از ارتفاع باشد تمرینهای مخصوص پریدن را انجام میدهند.
مهسا وقتی به عضویت «تیم ۱۳» درآمد تنها خانم عضو گروه بود. به همین خاطر کارش سخت بود: من تمرینهای بدنسازی را جدا از تیم و در یک باشگاه دیگر انجام میدهم ولی سر تمرینهایی که مخصوص فیلمهاست به گروه میپیوندم.
به صورت متوسط روزی دو ساعت تمرین میکنم. به هر حال خودم را باید به بقیه برسانم. بدلکاری برای خانمها خیلی سختتر است. خیلی از آنها را میبینم که علاقه دارند اما نمیدانند چطوری باید شروع کنند. بعضی دیگر هم باشگاه میآیند حتی کار هم میکنند اما زود دست میکشند.
من تنها زن بدلکار نیستم نزدیک به ۲۰ خانم دیگر هم مشغول این کار هستند اما من پرکارترین و منظمترین آنها هستم. در هر صورت توان بدنی یک زن با یک مرد قابل مقایسه نیست. شرایط کاری ما هم دشوار است. یک خانم باید خیلی تلاش کند و پا به پای مردها تمرین کند تا عقب نماند. من خیلی سعی کردم که به اینجا رسیدم.
نیاز به هیجان مرا به بدلکاری کشاند
پرش از ارتفاع، آتشسوزی، واژگون کردن ماشین و … . چگونه یک دختر جوان شهامت انجام این کارها را دارد؟ واقعا سر هیچ کدام از این صحنهها نمیترسد؟ وقتی از کارش با شور و هیجان تعریف میکند خودم را که جای او قرار میدهم تمام تنم میلرزد. چطور یک دختر این کار را شغل حود انتخاب کرده است و هر روز با این همه خطر دست و پنجه نرم میکند. میگوید: من سالها ورزش حرفهای کردم و قتی ۱۸ سالم بود در اوج آمادگی جسمانی بودم. البته سنم هم بیتاثیر نبود. در سنی قرار داشتم که پر از شر و شور بودم. در واقع به هیجان نیاز داشتم و این هیجان برایم جذاب بود. اینکه اصلا نترسم هم نیست.
سر هر کدام از کارهایی که انجام میدهم کمی ترس طبیعی است اما به گروهی که با آنها کار میکنم خیلی اعتماد دارم. چه مربیام چه تیمی که همراهشان هستم محیط کار را برایم قابل اعتماد کردهاند. در هر ورزش و رشتهای خطراتی وجود دارد. احتمال آسیبدیدگی در همه کاری همیشه هست. این خود ما هستیم که هر کاری را برای خودمان امن یا نا امن میکنیم. تمرین منظم، با یک تیم حرفهای کار کردن و رعایت یک سری عوامل ایمنی باعث اعتماد به نفس و شهامت میشود ضمن اینکه علاقه هم داشته باشی.
مادری که همیشه نگران است
وقتی صحبت ترس و نگرانی میشود مهسا یاد مادرش میافتد. سوالی که در ذهن من هم وجود دارد. خانوادهاش چطور اجازه دادهاند دخترشان هر روز در دل یک صحنه خطرناک باشد. چطور از ابتدا شغل او را پذیرفتند؟ مادرم اصلا نمیتوانست این موضوع را قبول کند. مدام نگران بود و استرس داشت. دو سال هر روز سر تمرینات و پروژهها میآمد و تماموقت چشم از من برنمیداشت. هنوز هم نگران است اما دیگر با این موضوع کنار آمده آن اوایل خیلی تلاش کردند تا مرا منصرف کنند اما کم کم وقتی علاقه و پشتکار مرا دیدند پذیرفتند. من نگرانیهای آنها را درک میکنم. به هر حال پدر و مادر همیشه نگران فرزندشان هستند. خوشبختانه در این سالها که اتفاقی نیفتاده است. همانطور که گفتم معتقدم آدم باید خودش امنیت کارش را به وجود بیاورد.
اولین کار با لباس مردانه
با وجود آقایان بدلکار، مهسا در خیلی از پروژهها جای بازیگران مرد بدلکاری کرده است؛ حتی در اولین کارش. او از آغاز کارش با خنده شیرینی یاد میکند: آقای رامبد جوان قصد داشت یک تیزر تبلیغاتی برای یک شرکت چای بسازد. با یکی از بدلکاران هم صحبت کرده بودند اما روز فیلمبرداری دست او آسیب میبیند. من هم آن اوایل هر جا که آقای اقدسی (مربیام) کار میکرد حضور داشتم تا با محیط کار بیشتر آشنا شوم. وقتی فیلمبرداری متوقف شد آقای جوان نگاهی به من کردند و گفتند یعنی تو نمیتوانی این صحنه را اجرا کنی؟ گفتم من تا حالا جلوی دوربین نرفتم، میترسم نتوانم. ولی ایشان اینقدر با من خوب صحبت کرد و اعتماد به نفس داد که روحیه گرفتم. خلاصه لباسهای مردانه تنم کردم و اولین کارم را انجام دادم. آن صحنه تیزر چای هم این شکلی بود که بین دو ساختمان میپریدی، پشتک میزدی و میرفتی. دو کار بعد از این هم با آقای رامبد جوان انجام دادم. سریال «نشانی» و فیلم سینمایی «پسر آدم دختر حوا».
تا ۴۰ سالگی کار میکنم
وقتی سطح دستمزدهای ایران و خارج از ایران را با هم مقایسه میکنیم همراه تمام امکاناتی که برای بدلکارانشان قائل هستند. دچار سرخوردگی و ناامیدی میشویم اما من فقط برای علاقه شخصیام این کار را میکنم. در خارج از ایران امنیت کار با تمام ریزهکاریها رعایت میشود. سر تمرینات نیز ماشینهای آمبولانس، آتشنشانی وجود دارد. اما در ایران گاهی یک آمبولانس هم سر صحنه نیست. وقتی هم که به عوامل فیلمبرداری گوشزد میکنیم، میگویند ایمنی کار و مسئولیتش با خودتان است. در خارج از ایران برای ساعتهای تمرین هم دستمزد میگیریم و هر صحنه را که انجام میدهیم نیز جدا پول میگیریم اما اینجا در ایران برای واژگون کردن ماشین کلاً سه میلیون دستمزد میگیریم. دختران ورزشکار در ایران مشکلات زیادی دارند چون کلاً به ورزش زنان بیتوجهی میشود اما مشکلات من به عنوان یک زن بدلکار از همه آنها بیشتر است. بعضی وقتها پیش خودم میگویم باز آنها یک باشگاه پیدا میکنند که در آن تمرین کنند اما من باید مدتها دنبال جایی برای تمرین بگردم.
وقتی از او میپرسم تا چند سالگی میخواهی بدلکاری را ادامه دهی؟ میخندد و میگوید: تا زمانی که اتفاق بدی برایم نیفتد. اما فکر میکنم تا ۴۰ سالگی توانش را داشته باشم. فعلا که اول راهم.
از طرف هیچکس حمایت نمیشویم
مهسا درد دلهای زیادی دارد. با تمام شور شوقی که از کارش تعریف میکند، وقتی صحبت از مشکلات به میان میآید، خندهاش محو میشود و از سختیها میگوید. دلش پر است از نامهربانیها و بیاحترامیها. پشت سر هم از بیتفاوتی مسئولان میگوید: بدلکاری زیر نظر خانه سینما است. اما خانه سینما تا به حال هیچ کاری نه برای من و نه برای بقیه همکارانم کرده است. ما بزرگترین جایزه هالیوود در حوزه بدلکاری را گرفتیم اما آنها یک تقدیر ساده از ما نکردند. در مسابقات جهانی تا آن حد مورد توجه بودیم، در حالیکه خانه سینما هیچ وقت از من و دوستانم حمایت نکرده است. یک باشگاه برای ما فراهم نمیکند. ما خودمان سالن باشگاه اجاره میکنیم. مدتی در باشگاهی در بوستان ولایت تمرین میکردیم که زیر نظر شهرداری است. شهرداری وفتی فهمید ما تمرینهای بدلکاری انجام میدهیم، سالن را از ما پس گرفت؛ با این توجیه که کار شما خطرناک است و ما مسئولیت قبول نمیکنیم. ما سراغ هر بیمهای که رفتیم تا خودمان را بیمه کنیم، به ما گفتند به شما بیمه تعلق نمیگیرد چون احتمال خطر در کار شما زیاد است.
بخش نظردهی بسته شده است..