احمدی نژاد می خواست سند مذاکره با آمریکا را بنام خودبزند/در دور قبلی مذاکرات ،نقش مجلس تشریفاتی بود
اینکه آقای احمدینژاد میخواسته در موضوع مذاکره با امریکا اختیار تام داشته باشد و تصمیمگیری نهایی بر عهده خود او باشد. همین هم باعث شده بود تا اختلافاتی پیش بیاید
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز،متن مصاحبه تابش نماینده اردکان با روزنامه اعتماد به شرح ذیل است:
چرا در حالی که همین مجلس نهم از اصل قضیه مذاکره مستقیم ایران و امریکا در دولت قبل بیاطلاع بوده، الان با رویکردی متفاوت با مذاکرات هستهای و مذاکرات دوجانبه ایران و امریکا در همین موضوع برخورد میکند؟
آن وضعیت اقتضای سیاست بسته دوران دولتهای نهم و خصوصا دهم بود. در همان زمان هم ما به این رویه اعتراض داشتیم که اگر مسالهای هست باید با مردم و نمایندگان آنها در میان گذاشته شود. اما جو طور دیگری بود. ما برای مساله هستهای و همان مذاکرات علنی که انجام میشد با زور و فشار زیاد توانستیم یک دو بار به شکل محدود از تیم مذاکرهکننده آن دوران گزارش بگیریم. اتفاقا در همان موقع هم وقتی آقای جلیلی به مجلس آمد، حرفهایی که زد اصلا فراتر از چیزهایی نبود که در رسانهها گفته میشد. در حالی که به هر حال در دولت جدید هر چند باز هم اطلاعات کامل به مجلس نمیرسید و بخشهایی که ضروری نبود بازگو نمیشد، اما به هر حال در مقایسه با دولت قبل نمایندگان به مراتب بیشتر و جزییتر در جریان مذاکرات بودند.
در مورد دو بار مذاکره مستقیم ایران وامریکا آیا شما در جریان بودید؟
بله. من اطلاع داشتم.
یعنی مجلس هم در جریان بود؟
نه. من از طریق روابط و ارتباطاتی که با برخی مراکز سیاسی داشتم فهمیدم که چنین مذاکراتی صورت گرفته است. ولی مجلس به صورت رسمی در جریان چنین اقدامی قرار نداشت و اصلا به مجلس اطلاع داده نشده بود که مذاکرهای با این شکل انجام شده است. خب به هر حال مقام معظم رهبری هم به صراحت گفتند که این مذاکره با امریکا قبل از این دولت کلید خورده است. خب به هر حال اشکالی هم نداشت. هر اقدامی که بتواند مصالح مردم را تامین کند، قطعا مثبت است.
بحث بر سر دوگانگی برخورد با این مساله در دولتهای دهم و یازدهم است. اینکه آنجا حتی اصل قضیه هم اطلاع داده نمیشود و این موضوع اعتراضی در پی ندارد اما اینجا ضمن تمام اطلاعرسانیها همچنان برای گفتن برخی جزییات از همان ابتدا فشارهایی به تیم مذاکرهکننده وارد میشود.
خب به هرحال ما هم متاسف هستیم که این موضوع به این شکل وجود دارد. در دولت قبل رسما مجلس در خصوص مذاکرات هستهای یک نقش تشریفاتی داشت و در آن جو و فضای خاص از ما میخواستند که در موضعگیریها فقط حمایت کنیم و جایی برای کوچکترین انتقادی حتی توسط نماینده مجلس هم وجود نداشت. جو آن زمان جوی بود که این را هم آشکار میگفتند و هم قابل کتمان نبود. یعنی موضوع هستهای حتی برای نمایندگان هم خط قرمز محسوب میشد.
هیچوقت به شما گفته نشد دلیل این رویکرد چیست؟
نه. اتفاقا مساله هم چندان غیرطبیعی نبود. ما در دو دهه اخیر چند بار با امریکاییها مستقیما مذاکره داشتیم. در دوران اصلاحات در موضوع طالبان و القاعده و عراق و حتی قبل از آن جنگ خلیج فارس ما با امریکاییها مذاکراتی داشتیم. جالب هم این است که همه این مذاکرات با موفقیت و حصول نتیجه همراه شده بود. یعنی اینکه طالبان و القاعده تا حدودی از صحنه خاورمیانه کنار زده شدند و جای آن رژیمی آمد که منافع ملی را بهتر در نظر میگیرد و این کار ارزندهای بود. ولی خب مذاکرات ما در دوره دولت دهم بدون نتیجه پایان یافت و در واقع شکست خورد.
اطلاع دارید چرا این مذاکرات و این دو گفتوگویی که انجام شد نتوانست به نتیجه مشخصی برسد؟
مسائل مختلفی گویا در کار بوده است. من تاکید میکنم که هیچگاه در مقام نماینده مجلس به صورت رسمی در جریان این مسائل قرار نگرفتم و گزارشی به ما داده نشد. اما آنچه که ما میدانیم این است که یکی از مهمترین دلایل شکست آن دو دور مذاکرهای که قبل از تشکیل دولت یازدهم انجام شده بود این است که رییس دولت وقت زیر بار برخی مسائل نرفته بود.
چه مسائلی؟ یعنی مثلا پیشنهادات امریکاییها در آن زمان مقبول نیفتاده بود؟
نه. مساله داخلی بود نه خارجی. اینکه آقای احمدینژاد میخواسته در موضوع مذاکره با امریکا اختیار تام داشته باشد و تصمیمگیری نهایی بر عهده خود او باشد. همین هم باعث شده بود تا اختلافاتی پیش بیاید. چون آن مذاکره را تا جایی که من در جریان هستم شورای عالی امنیت ملی انجام میداده است. البته نظیر همین اتفاق در دوره دبیری آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی هم افتاده بود که رییس دولت بدون هماهنگی با این شورا اقداماتی انجام میداد و حرفهایی میزد که تلاشهای دیپلماتیک را خراب میکرد و آقای لاریجانی هم به خاطر همین از شورا استعفا داد. ولی به هر حال آن مذاکره با امریکاییها هم تصمیم نظام بود و نه دولت که آقای احمدینژاد بتواند کل موضوع را راسا اداره کند. همین اختلاف بود که زمینه اصلی شکست آن دو مذاکره را به وجود آورد و روند گفتوگوهای مستقیم خیلی زود قطع شد. در واقع این طور به نظر میرسد که آقای احمدینژاد تمایل زیادی داشت تا گفتوگو با امریکا را به نام خود سند بزند و سیاستش هم این بود که اگر سند این موضوع به نام او نباشد نباید به نام هیچکس دیگری هم باشد. اینها چیزیهایی است که ما از طریق برخی منابع از آن مذاکرات میدانیم.
بخش نظردهی بسته شده است..