دیوان فرخی یزدی قبل از انقلاب با حذفیات فراوان منتشر میشد
چاپ نوین «دیوان فرخییزدی» با پژوهشها و اضافات فراوان به همت نشر مولی منتشر شد و به اهل ادب و نظر عرضه گشت. این اثر گرانمایه به همت استاد حسین مسرت از پژوهشگران استان یزد به انجام رسیده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوزبه این مناسبت ارجمند فرصتی مغتنم است تا جنبههایی از زندگی و زمانه فرخی توسط ایشان بازگو شود. امید آنکه مقبول افتد.
پژوهش جنابعالی درباره زندگی و زمانه فرخییزدی از چه زمانی آغاز شد؟
به صورت جدی و اساسی از مقطع پس از شهریور ۱۳۲۰. این کار در فضای آزادی نسبی ایجاد شده شروع شد و عمدتاً نیز به صورت چاپ خاطراتی بود که توسط زندانیان سیاسی در نشریات آن زمان بهویژه مجله «ستاره» و روزنامه «آژیر» انجام میشد. با اندکی تسامح میتوان اینها را آغازی برای کارهای پژوهشی بعدی نامید. از همان شهریور ۱۳۲۰، حسین مکی نخستین قدمها را در گردآوری اشعار فرخییزدی برداشت. او هر آنچه را در روزنامه طوفان و روزنامههای کمکی طوفان مانند آینه افکار، قیام، ستاره شرق، پیکار و مانند آنها نظیر اقدام، طوفان هفتگی و غیره چاپ شده بود، گرد آورد و از یاد و خاطره زندانیانی که پس از شهریور ۱۳۲۰ آزاد شده بودند، بهخصوص زندانیان زندان قصر و تعدادی هم از افرادی که دوست فرخی بودند و دستخطهایی از فرخی داشتند، نیز بهره برد. این نخستین سنگبنای دیوان فرخی شد. با جدیتی که مکی در آن زمان داشت، در هر چاپ، تعدادی اشعار به این دیوان اضافه میشد تا آخرین چاپ ـ البته آخرین چاپی که نشر جاویدان انجام داد، چون چاپ امیرکبیر تقریباً از سال ۱۳۶۰ به بعد یکسان بود ـ مکی همزمان کتاب را در چند انتشارات منتشر میکرد. چاپ جاویدان دربردارنده اشعاری بود که آقای محمدعلی عسگری کامران از یزد برایش فرستاده بود و عمدتاً اشعار جوانی فرخی بود که در قوطی عطاری یکی از عطارهای یزد به نام علوی پیدا کرده و آقای عسگری در اختیار ایشان قرار داده بود.
همینجا یک سؤال پیش میآید. بیشتر زندانیانی که ما میشناسیم و خاطراتشان را چاپ کردهاند مانند بزرگ علوی، آوانسیان و انور خامهای شخصیتهایی با گرایش سیاسی چپ بودند، در حالی که حسین مکی شخصیت چپی نبود و ملیگرا بود. چگونه دو جریان نسبتاً متضاد به فرخی میپردازند؟
البته این هم نکته جالبی است که بیشتر خاطراتی که چاپ شده، حتی خاطرات ایرج اسکندری و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی چپ هستند، زیرا عمده زندانیان سیاسی ما چپ بودند. خاطرات خلیل ملکی هم که جزو گروه ۵۳ نفر یا رهبر افرادی بود که بعدها به «نیروی سوم» معروف شدند، در شمار همین گروههاست. در کتاب پیشوای آزادی روشن کردم فرخی چنان روابط خوبی هم با اینها نداشت، ولی به هر حال در زندان با اینها همبند بود. مثلاً در بند ۲ با انور خامهای و دیگر زندانیان گروههای سیاسی روشنفکر بود و بیشتر گروههای روشنفکری آن زمان هم وابسته به حزب توده بودند.
تا جایی که از نوشتههای شما مطلع شدم، اولین جرقهای که برای حذف ممنوعیت از فرخی زده شد، مجلس ختمی بود که در مسجد امیر چخماق یزد برای وی برگزار شد. زمان برگزاری این مجلس ظاهراً دو سال بعد از درگذشت فرخی، بلافاصله پس از شهریور ۱۳۲۰ بود. برگزارکنندگان این مجلس چه کسانی بودند و چه انگیزهای داشتند؟
البته باید گفت یکی، دو مجلس برگزار شد. اولین مجلس طبق مصاحبهای که پیش از این با آقای رضا سخندان، یکی از برگزارکنندگان این مجلس داشتم، در خانه خود فرخی در کوچه آروک یزد برگزار شد که مرحوم سید ابوالحسن حائریزاده و بسیاری از بزرگان و رجال یزد هم در آن حضور داشتند.
چه کسانی در این مجلس بودند؟
تا آنجا که میدانم، آقایان رضا سخندان، نواب آقاحسین، رضا گلشن، رحیمی، فاضلی، خامسی، محمد رشتی، حائریزاده و دیگر آزادیخواهان آن زمان یزد، این مجلس را در مسجد امیر چخماق برگزار کردند. در دو، سه مکان دیگر نیز مراسمی برگزار شد که در کتاب پیشوای آزادی گزارش مفصل آن آمده است.
انگیزه مرحوم مکی برای پیگیری و گردآوری دیوان فرخی چه بوده است؟
یکی اینکه مکی از سیاسیون آزادیخواه بود. دلیل دیگرش هم این است که یزدی و همشهری فرخی بود. عِرق یزدی بودن باعث شد این کار را انجام بدهد. اشتهار فرخی و آزادگی وی هم دلایل دیگر این کار بوده است.
دیوانی که مرحوم مکی جمعآوری کرده است همانطور که اشاره کردید با چند ویرایش وجود دارد. ظاهراً اولین ویرایش آن در انتشارات امیرکبیر چاپ شده است؟
خیر، اولین ناشر آن علمی است، پس از آن ستاره و دیگران هم چاپ کردند. بعدها همزمان که جاویدان آن را چاپ میکرد، امیرکبیر و علمی هم چاپ میکردند، منتها مشکلی که مرحوم مکی داشت، بهخصوص پس از سالهای ۱۳۲۵ این بود که ناچار بود برخی ابیات را حذف کند. یعنی حذفیات آن بیشتر است، بهخصوص بعضی شعرهای سیاسی و ضد رضاشاه و حکومت پهلوی.
گفتید آخرین ویرایشی که مرحوم مکی کار کرد، مربوط به انتشارات جاویدان است. این ویرایش در چه سالی چاپ شد؟
سال ۱۳۷۵، یعنی دو سال پیش از درگذشت مکی.
چه انتقاد یا توضیحی راجع به دیوان فرخی ویرایش مکی دارید؟
نخست باید قدردان زندهیاد حسین مکی بود که در آن روزگار با رشادت دست به چنین کاری زد و سنگ بنای آن را نهاد، زیرا از آن سال تا دهه ۱۳۷۰ همگان آشنایی خود را با فرخییزدی مدیون مقدمه و متن دیوان فرخی او هستند و بیشتر گزیدههایی که چاپ شدهاند بر پایه همین دیوان بوده است، اما مکی در برخی جاها بیدقتی کرده است، مثلاً در مقدمه به شعر بلندی به نام خوابنامه اشاره میکند که شعری بسیار طولانی و در دسترس خود مکی بود، اما فراموش کرده است اصل شعر را در دیوان بیاورد. این شعر را با مشکلاتی و بر پایه حافظه بسیار خوب آقای دکتر محمود رشیقی فیروزآبادی در دیوان فرخی یزدی آوردهام. بیت نخست آن چنین است: «دوش ایران را به هنگام سحر دیدم به خواب/ وه چه ایرانی سراسر چون دل عاشق خراب.»
مکی ناچار شد بعضی ابیات را که درباره پلیس آن زمان بود حذف کند. برخی کلمات را هم تغییر داد و تقریباً در دیوان گردآوری اینجانب حدود ۵۰۰ بیت اضافه وجود دارد، زیرا مکی به صورت تحقیقی و تطبیقی کار نکرد. مثلاً غزلی در مجله طوفان، سال سوم، شش بیت دارد و در طوفان سال پنجم ۹ بیت است. او این پیگیریها را انجام نداده است.
احتمال دارد شعری از شخص دیگری در دیوان فرخی راه یافته باشد؟
در دیوان فرخی اثر مکی، بله. مثلاً چندین غزل از مرحوم حبیب یغمایی در آن کتاب موجود است. اتفاقاً در یکی از شعرها تخلص او هم هست که میگوید «حبیب…»! یک غزل از شوریده شیرازی و یک رباعی از قضایی یزدی و دیگران هم هست.
این شعر ها چگونه به دیوان فرخی راه یافتهاند؟
از طریق چاپ در طوفان، زیرا آقای مکی اشعار را از طوفان استخراج کرده و هر چه شعر در آن بوده در دیوان فرخی آورده است. مرحوم یغمایی در کتاب سرنوشت خود در این باره نوشته است که این غزل از اوست و به اشتباه در دیوان فرخی آمده است.
از بعضی از اسناد و اوراق سخن گفتید که از یزد برای مرحوم مکی فرستاده شده است. آن شخصی که اینها را فرستاده از کجا مطمئن بوده خط فرخی است؟
کسی که این شعرها را به آقای عسگری کامران داده است، خودش این شعرها را از فرخی گرفته بود. او عطاری به نام علویزاده بود. وی میگفت هر موقع فرخی را میدید، میگفت: «فرخی، شعر تازه چه داری؟» فرخی اشعارش را به او میداد و او در قوطی عطاری میگذاشت. این فرد بهراحتی این شعرها را در اختیار آقای عسگری کامران قرار داد و ایشان هم بدون اینکه هیچ رونوشتی برای خودش بردارد، همه را برای آقای مکی فرستاد.
در سالهای پیش از انقلاب اسلامی و درگذشت مرحوم مکی، پژوهش یا تحقیق دیگری به صورت عمده درباره زندگی، آثار و کلاً شخصیت فرخی انجام نشد؟
بعید است در ایران کاری شده باشد. عمدتاً دیوان است که دو، سه بار با ممنوعیت روبهرو و سانسور شد. سالهای دهه ۴۰ به بعد تا سال ۱۳۵۷ هم که کلاً انتشار کارهای فرخی ممنوع بود. عمده تحقیقات درباره فرخی مربوط به بعد از سال ۱۳۵۷ است.
دلیل ممنوعیت آثار فرخی پیش از انقلاب چه بود؟
مشخص است شعرهایش! عمده شعرهایش خطاب به دولت پهلوی، بهخصوص رضا پهلوی (سردار سپه) است. ضمن اینکه اصلاً تمام شعرهایی که جنبه آزادیخواهی داشت ـ از هر شاعری مانند فرخی، خسرو گلسرخی، سایه، کسرایی، موسویگرمارودی و دیگران ـ همه ممنوع بودند. بسیاری از شاعران در فهرست ممنوع حکومت قرار داشتند. حتی کلماتی مانند شب، جنگل، صبح، سپیده و همانند اینها از کلمات ممنوع بودند.
در فضای آزادتری که پس از انقلاب برای چاپ و نشر به وجود آمد، چه اتفاقی برای مطالعات درباره فرخی پیش آمد؟
چندین مجموعه کپی از اشعار فرخی در تظاهرات سال ۱۳۵۷ در یزد میان مردم توزیع شد، از قبیل جزوهای به نام «سرخی، ثابتترین رنگی که من شناختم» که گزیدهای از اشعار فرخی بر اساس چاپ مکی بود. چند کار سَرسَری هم در سال ۱۳۵۷ و از سال ۱۳۵۷ که مطبوعات آزاد شد، دو باره مقالات درباره فرخی و تجدید چاپ خاطرات درباره وی شروع شد. احتمالاً اولین کاری که به صورت کتاب درباره فرخی منتشر شد، کتابی است به نام فرخی، شاعر لبدوخته نوشته محمد هومن که فکر میکنم در سال ۱۳۵۹ انتشار یافت. نکته جالب اینکه ایشان هم یزدی هستند. وی زندگی فرخی را به صورت داستانی برای کودکان کار کرده است.
چه گروههایی علاقه داشتند به فرخی، شخصیت و آثارش بپردازند؟ در آن سالها مشی و مرام چپ خیلی غالب بود. بهجز گروههای چپ، آیا گروههای دیگر هم به فرخی علاقه نشان دادند؟
بله، همین کتاب سرخی، ثابتترین رنگی که من شناختم کار گروههای اسلامی یزد بود. گزیدههایی نیز از اشعار فرخی در سال ۱۳۵۷ منتشر شد. در جریان انقلاب اسلامی عکس خسرو گلسرخی و دکتر شریعتی و مرحوم آیتالله سعیدی همزمان در تظاهرات دیده میشدند. در سال ۱۳۵۷ در تظاهرات هیچ فاصله و خط سیاسی خاصی مطرح نبود. عکس تختی، گلسرخی، مصدق و شریعتی بود.
در سالهای پس از انقلاب چه پژوهشهایی راجع به فرخی انجام شد؟
چهار شاعر آزادی اثر محمدعلی سپانلو از اولین کتابها درباره فرخی پس از انقلاب اسلامی است. این کتاب درباره فرخی، بهار، عارف و میرزاده عشقی است.(۱) بعد از برگزاری کنگره فرخی در سال ۱۳۷۸ در یزد و همزمان با برگزاری کنگره، خود من چهار کتاب منتشر کردم، با نامهای فرخی یزدی شاعر لبدوخته، دیوان فرخی یزدی، کتابشناسی فرخی و ویژهنامه کنگره فرخی. مدخل فرخییزدی در دانشنامه زبان و ادب فارسی خلاصهای از همه این پژوهشهاست. متأسفانه و بهرغم گذشت ۱۴ سال، هنوز مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت فرخی که قرار بود دانشگاه یزد چاپ کند چاپ نشده است و امیدوارم حداقل به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد منتشر شود. بعد از کنگره کتابهای زیادی درباره فرخی چاپ شد که در «کتابشناسی فرخی» در پایان کتاب پیشوای آزادی آوردهام. یکی از کتابهایی که در خارج از کشور و در سال ۱۹۸۰ چاپ شد، کتابی به نام در تلاش آزادی است که پژوهشی از فیضعلی نجمانف و در شهر دوشنبه تاجیکستان است که به زبان فارسی تاجیکی و به خط سیریلیک انتشار یافت. در سال ۱۳۸۱ هم پژوهش ارزنده رضا آذری شهرضایی با عنوان فرخی یزدی، سرانجام یک رؤیای سیاسی چاپ شد.
به جای خوبی رسیدهایم. فرخی در فضای شعر و ادب بیرون از ایران و همچنین در حوزه پژوهش چه تأثیری گذاشته است؟
جعفر پیشهوری در خاطراتش میگوید سال ۱۳۰۶ فرخی برای شرکت در جشن دهمین سال انقلاب شوروی به مسکو دعوت شده بود. در همان وقت، روزنامه ایزوستیا متنی درباره شعر و زندگی فرخی مطلبی را چاپ کرد و گزیدهای از اشعارش هم ظاهراً در لنینگراد چاپ شده بود که خانمی آنجا او را دید و به او گفت میدانم شما فرخی هستید. در سال ۱۳۰۹، بعد از اینکه فرخی به آلمان رفت در آنجا در دادگاهی که برای محاکمه رضاشاه تشکیل شد، گزارشی از فرخی به چاپ رسید. همچنین در بعضی مجموعههای شعری که از شعرای ایران در خارج از کشور انتشار یافت، نام و اشعاری از فرخی آمده است، ولی نخستین کار جدی را در این زمینه دکتر علاءالدین پازارگادی انجام داد. وی در سال ۱۳۸۱، بعد از چاپ دیوان فرخی به کوشش اینجانب از سوی انتشارات قطره تمامی غزلیات و رباعیات را بدون هیچگونه دخل و تصرفی به انگلیسی ترجمه کرد، یعنی مبنای کارش گردآوری من بود و حتی روی جلد کتاب هم عیناً همان طرح جلد کتاب من است. این یکی از جدیترین کارهایی است که تاکنون برای معرفی فرخی به جهانیان صورت گرفته است.
راجع به کنگره فرخی صحبت کردید. این کنگره در چه سالی برگزار شد؟ چه ضرورتهایی احساس میشد که چنین کنگرهای برگزار شود و چه کسانی آن را برگزار کردند؟
اوایل ۱۳۷۸ مقالهای از آقای کاظم متولی در نشریه ندای یزد منتشر شد که در آن نوشته بودند در این زمان خوب نیست ما بزرگان یزد، بهویژه فرخی را از یاد ببریم. این موضوع مورد توجه آقای دکتر محمدعلی وحدت، رئیس وقت دانشگاه یزد قرار گرفت. ایشان افرادی را که در یزد در حوزه ادبیات و بهویژه فرخی کار میکردند فراخواندند و کمیته اجرایی و کمیته علمی تشکیل شد. به هر حال این کار با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد ـ که آن زمان مدیریت آن به عهده آقای کاظمینی بود ـ و نیز انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان که تقریباً فعال بود، آغاز شد. این کنگره با شرکت فرخیشناسان نامی ایران و یکی، دو نفر از خارج از کشور، از جمله آقای دکتر ناصرالدین پروین از فرانسه، در دانشگاه یزد برگزار شد. غیر از خلاصه مقالات اثر خانم مهری زینی چهار کتاب هم از من چاپ شد. البته آقای دکتر کازرونی هم گزیدهای از اشعار فرخی را چاپ کردند. امیرکبیر و دو، سه ناشر دیگر نیز همزمان با برگزاری کنگره کتابهایی در این باره به چاپ رساندند.
بخش نظردهی بسته شده است..