آموزش سکوت، باید به آموزش هوشیارساز تبدیل شود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز در شرایط کنونی باید بررسی کنیم به بینیم در ساحت های مختلف مراکز علمی و روشنفکری و تجربه ها و داشته هایمان چگونه می توانیم ارتباط برقرار کنیم، چرا که ما در گفتگو بین ساحت های مختلف موفق نبوده ایم و باید آموزش هوشیارساز را جایگزین آموزش سکوت کنیم.
دکتر هادی خانیکی مدرس ارتباطات، که در جمع فعالان حوزه آموزشو جمعی از مسئولان آموزشی موسسه ی جوادالائمه ی یزد سخن می گفت ضمن بیان این مطلب و با اشاره به نقش موثر روزنامه ی صور اسرافیل در پیشبرد اهداف و اندیشه ی مشروطه یادآور شد: سرنوشت میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل، علی اکبر دهخدا و میرزا قاسم خان تبریزی که گردانندگان صور اسرافیل بودند، قابل تامل است. در کمتر از دو سال پس از پیروزی مشروطه، میرزا جهانگیرخان دستگیر و در نهایت اعدام شد. علی اکبر دهخدا سیاست را رها کرد و با تاسیس موسسه ی دهخدا به تدوین فرهنگنامه پرداخت و برجسته ی فرهنگی شد. میرزا قاسم خان تبریزی هم به افکار گذشته ی خود پشت پا زد و وزیر دوران رضا خان شد.
وی خاطرنشان کرد با توجه به تجارب گذشته بین این سه حوزه ارتباط مشخصی وجود ندارد که بتوان آن را زنده کرد، در ایران، همانگونه که انباشت و متراکم کردن سرمایه ی مادی وجود ندارد، متراکم کردن سرمایه ی معنوی نیز ووجود ندارد. حتی روی آوردن به حوزه های آکادمیک هم ارتباطی با هم برقرار نکرده است.
ما در این حرفه سرگردانیم: رسیدن به مدار صفر درجه!
این استاد دانشگاه با اشاره به تحلیلی از دکتر کاتوزیان با عنوان جامعه ی کوتاه مدت و اظهار داشت: تجربه های کشورهای در حال توسعه، پاندولی است. امروز ما خوشحالیم که برگشتیم به سال ۷۶! و آن هشت سال رفت. وقتی انباشت تجربه کمتر وجود دارد، کم کم می رسیم به الگوهایی که یا تجربه ی حضور ندارد و یا دانش حضور ندارد. افراد تجربه های خوشان را کمتر مدون کرده اند. ما در این حرفه سرگردانیم: رسیدن به مدار صفر درجه!
وی با تاکید به ضرورت ثبت و ضبط و نقد و بهره مندی از تجربه ها، بیان داشت: ما نیازمند این هستیم تجربه های بومی که در کشورمان داشتیم را گردآوری، ثبت و ضبط، نقد و استفاده کنیم.
خانیکی با طرح ایده ی آموزش سکوت و آموزش هوشیارساز یادآور شد: مسایلی که ما اکنون گرفتارش هستیم، اغلب جوامع دستخوش توسعه، حتی در آمریکای لاتین و برزیل با آن سر و کار داشته اند، برزیل یکی از الگوهای توسعه بوده و پائولوفریره از نظریه پردازان تعلیم و تربیت و مدرسه در برزیل ایده ای را تحت عنوان آموزش هوشیارساز در برابر آموزش سکوت مطرح می کند و به این جهت که شکاف های بین دانش و تجربه را کم می کند، تجربه ی خوبی است. وی برای این که بتواند بفهمد مشکل برزیل چیست، مدتی مسئولیت می گیرد و مدیر آموزش و پرورش یک شهر می شود. پائولوفریره می گوید قبل از این که مدیر باشم، مسئله ی آموزش را متفاوت می دیدم، مثلا فکر می کردم مشکل از معلمان است و ما به جای معلم می توانیم از ضبط صوت استفاده کنیم. ولی وقتی معلم شدم دیدم به جای دانش آموزان هم میتوان یک ماشین تایپ گذاشت چرا که دانش آموزان فقط ثبت می کناند! پائولوفریره اسم این را می گذارد محفوظات و می گوید معلمان هم از دانش آموزانی خوششان می آید که در هنگام آموزش، سکوت می کناند و دیالوگ و گفت و گویی بین آنان صورت نمی گیرد. وی آموزش مخزنی را مطرح می کند و می گوید گویا معلمان یک چیزی را در مخزن دانش آموز می گذارند و در هنگام امتحان، آن را تحویل می گیرند و پس از گذشت دو ساعت از امتحان، آموزش به صفر می رسد و دیگر به مرحله ی کاربرد نمی رسد.
فهم درست یزدیها باید به الگو تبدیل شود
دکتر خانیکی با اشاره به فرهنگ «یک کت و دو شلوار» یزدیها، از آن به عنوان فهم درست یاد کرد و گفت: ما متاسفانه این فهم درست یزدیها را به الگو تبدیل نکردیم. ما اگر آموزش سکوت را به آموزش هوشیارساز تبدیل کنیم و تعامل و گفت و گو بین معلم و شاگرد را بالا ببریم، خلاقیت و نوآوری به میان می آید.
وی افزود: در روش آموزشی که معلم در بالاتر قرار می گیرد و شاگرد در پایین، هیچگاه حالت گفت و گویی شکل نمی گیرد مگر آن که این شیوه عوض شود و زندگی هم به مدرسه بیاید، در این صورت دانش آموز به موجودی پرسشگر و خلاق تبدیل می شود و این زمانی اتفاق می افتد که به جای انتقال محفوظات، پرسش و پرسشگری را ملاک کار قرار دهیم.
خانیکی با تاکید بر ضرورت بررسی شکاف های تاریخی ساحت مراکز علمی و روشنفکری و تجربه های موفق و با اشاره به تجربه ی موفق فتح الله گلاند در ترکیه اظهار داشت: این جامعه شناس مسلمان بیش از ۸ هزار مدرسه در داخل و خارج ترکیه تاسیس کرد و این مدارس موجب تغییرات مثبتی بود که اسلام گرایان توانستاند در توسعه داشته باشند. این حلقه های آموزش در حوزه های اجتماع هم تاثیرگذار بود و فقط در آموزش منحصر نماند.
وی یکی از وظایف آموزش جدید را بالا بردن آموزش دانست و گفت: سطح اول مدرسه ی سنتی، دانش آموزی و دانش افزایی بوده است و دو سطح دیگر وجود دارد، یکی بالا بردن سطح ارتباطات و اینکه مدرسه یاد بدهد دانش آموز چگونه توان ارتباطی بیابد و دوم این که شهروند تربیت کند.
با گفت و گو و تفاهم، خشم پایان می یابد
دکتر خانیکی توضیح داد: اگر در جامعه ی ایران بخواهید بدانید کجا مشکل داریم، معتقدم قطعا در بخش آموزش ما کمتر مشکل داریم، ولی حتما دچار ضعف ارتباطی هستیم. جامعه ی ما به شدت دچار ضعف گفت و گو و تفاهم است و به شدت و سرعت به درگیری می رسد.
وی با اشاره به جوابهایی که آدمها به پرسش بی ربط و مبهم مهران مدیری در نوروز ۷۲ می دادند، اظهار داشت: جواب های کلیشه ای افراد مزبور نشان دهنده ی این است که آنان بلد نیستند با هم حرف بزناند و به همین دلیل زود به دعوا می رساند و این ضعف ارتباط و گفت و گو یک ضعف جدی در جامعه ی ماست.
این استاد دانشگاه با یادآوری جایگاه گفت و گو در فرهنگ دینی و ملی ایرانیان، خاطرنشان ساخت: انسان و خدا در فرهنگ دینی ما وارد گفت و گو می شوند و انسان اینقدر منزلت دارد که طرف گفت و گوی خداوند قرار می گیرد و وقتی از کسانی که در جهنم عذاب می شوند می پرساند چرا دچار عذاب شدید، می گویند اگر ما می شنیدیم، دچار چنین عذابی نمی شدیم.
وی تاکید کرد: کفت و گو وقتی شکل می گیرد، به ساکت کردن و پایان خشم منجر می شود و برای رسیدن به آموزش هوشیارساز، باید توانایی ارتباط و گفت و گو را در جامعه بالا ببریم و بدانیم چطور شهروند تربیت کنیم که انسانهایی مسئول باشند.
مهمترین ضعف توسعه نیافتگی ما ضعف کفت و گوست
خانیکی با یادآوری این نکته که از درون جامعه ای که همه از هم بترسند، شهروند بیرون نمی آید، شهروند در برابر رعیت قرار می گیرد ولی شهروند هم حق دارد و هم تکلیف افزود: ما هم اکنون در ایران هم دچار ضعف بین الاعیانی و ساختارها و نهادها و هم ضعف بین الاذهانی و باورها و فرهنگها
هستیم، فرهنگ ما گفت و گویی نیست و اگر کسی در جایی از گفت و گو به نتیجه ای برسد به وی گفته می شود: جا زدی؟! و سخن از معامله و کنار آمدن و … می شود و این واژه ها مثبت نیست، فکر کردن ارزش اجتماعی منفی دارد و گاهی گفته می شود: چرا در فکری؟ چرا ناراحتی؟ فکر کردن خیلی پرهزینه است، خردمند نبودن با شادمان بودن همراه است و اگر بخواهی شادمان باشی، باید خردمند نباشی.
وی با انتقاد از ساختار جدید ساختمانها و شهرها و محله ها که بر خلاف محله ها و ساباط ها و ساختمان های قدیم، در آن امکان گفت و گو فراهم نیست، درست کردن ساختار بین الاعیانی و ساختارها و نهادها را بر ساخت بین الاذهانی مقدم دانست و اظهار داشت: اگر همه ی مسایل توسعه نیافتگی ایران را به یک مسئله فروبکاهیم، آن مسئله، ضعف گفت و گوست و ما به رغم فرصتی که ایده ی گفت و گوی تمدنها برایمان فراهم کرد، یکی از کشورهایی که از این ایده استفاده نکرد ایران بود و این در حالی بود که اروپا گفت و گوی تمدنها را در دستور کار خود گذاشت.
بخش نظردهی بسته شده است..