در گفتگو با پرگار:

محمد غرضی:دلم برای بافت تاریخی یزد می سوزد

به گزارش یزدی نیوز مهدی زمان زاده در هفته نامه پرگار نوشت: محمد غرضی چند سالی است حضور پررنگ‌تری  در عرصه سیاست و رسانه ایران دارد. او از اول انقلاب و تا اوایل دهه هفتاد جزو مدیران ارشد نظام بود و بعد از کنار رفتن کمتر نامش هویدا بود تا اینکه در سال ۹۲ او کاندید انتخابات ریاست جمهوری شد و سخنان و حرف‌هایش موردتوجه رسانه‌ها و افکار عمومی قرار گرفت و بار دیگر غرضی به سیاست برگشت. هرچند حضور او در دوره انتخابات با جملات خاص خودش مثل بمب‌های همه کَس کُش تیتر یک شد. غرضی بزرگ‌ترین مشکل صدسال اخیر ایران را تورم می‌داند. به نظر او دولت نباید متورم باشد، یعنی بیش از درآمدهایش هزینه کند.

او قائل به اولویت کاربر سرمایه است. غرضی خود را نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا بلکه از متن انقلاب و از «طیف بسیار چپ و تند نظام اسلامی» می‌داند. او با حزب مخالف است و به همین دلیل با شهید بهشتی، از رهبران حزب جمهوری اسلامی اختلاف داشت. او خود را هرگز جزو هیچ گروه و دسته‌ای نمی‌داند. او معتقد است آموزش‌وپرورش فعلی بدرد نمی‌خورد و از زمان رضاشاه تابه حال محفوظات را به خورد جوانان داده و با مدرک گرایی به آن‌ها قابلیت اشتغال نداده است.
 
غرضی کیست؟
محمد غرضی در سال ۱۳۲۰، در اصفهان، متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۰ برای تحصیل در رشته الکترونیک وارد دانشگاه تهران شد و توانست با مدرک فوق‌لیسانس در رشته الکترونیک از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شود. 
غرضی در سال ۱۳۴۶ برای یک سال ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد تا در دوره‌های تخصصی انتقال و توزیع نیروی برق شرکت کند.
 زندگی سیاسی محمد غرضی از سال ۱۳۵۳ یعنی سه سال پس‌ازآنکه وی به دلیل مخالفت با رژیم شاهنشاهی به زندان افتاد، آغاز شد و زمینه‌ای فراهم کرد تا وی در سال ۱۳۵۵ برای ادامه مبارزات سیاسی خود عازم نجف شود.
 وی قبل از ترک کشور، به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد و از زمانی که امام خمینی عازم پاریس شد تا زمان بازگشت به وطن، آن بزرگوار را همراهی کرد. 
طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ غرضی به‌عنوان وزیر نفت در کابینه میرحسن موسوی و در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۶ به‌عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن در کابینه هاشمی رفسنجانی ایفای نقش کرد.
 وی نمایندگی دور اول مجلس شورای اسلامی، استانداری خوزستان، استانداری کردستان و فعالیت در سپاه پاسداران را در سوابق کاری خوددار است.
هرچند غرضی در انتخابات سال نود و دو رای نیاورد اما دست از تلاش برنداشت. در سال ۱۳۹۴، غرضی با بیان این که ۶۰ سال به فقه شیعه عمل کرده در انتخابات خبرگان رهبری شرکت و برای دادن امتحان ابراز آمادگی کرد. او همچنین در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز شرکت نمود.صلاحیت وی برای انتخابات مجلس تأیید و برای انتخابات مجلس خبرگان رد شد.
وی در هفتم اسفندماه ۱۳۹۴ نتوانست آرا مورد نیاز برای حضور در مجلس دهم شورای اسلامی را کسب کرده و از ورود به مجلس بازماند.
او در سال نود و شش برای انتخابات ریاست جمهوری دوباره ثبت نام کرد اما شورای نگهبان دیگر او را تایید صلاحیت نکرد. او بعد از این رویداد به عنوان کارشناس رسانه ای و مدیریتی در حال فعالیت است و علاوه بر گفتگو در حوزه های مختلف با رسانه ها کتابی هم نوشته است. گفتگوی پرگار با وی با محوریت یزد انجام شد. 
آقای غرضی، یزد را چقدر می‌شناسید و چه خاطراتی احیاناً از یزد دارید؟
من در دوره‌های مختلف خصوصاً از اوایل دانشگاه با دوستان یزدی زیادی رفت‌وآمد داشته‌ام. یادم می‌آید در سال‌های دانشگاه فنی، دوست یزدی داشتم که مادرش نه شتر داشت و هرسال یک شترش را می‌فروخت تا هزینه تحصیل پسر را بدهد. یزدی‌ها این‌چنین آدم‌هایی بوده و هستند.
اولین سفر من هم به یزد در دهه چهل بود که من در شرکت برق مسئولیت داشتم و آن زمان یزد برق سراسری نداشت و من مسئول چند استان ازجمله یزد و اصفهان و کرمان بودم و به حمدالله توانستیم در آن سال برق یزد را به شبکه سراسری وصل کنیم. یادم می‌آید روزی برای بازدید به یزد آمدم و شب را مهمان رئیس برق یزد بودم. صبح بعد از خوردن صبحانه، دیدم که میزبان، استکان چایی مرا با آب سماورهمانجا شست و وقتی می‌خواستیم از خانه خارج شویم آن کاسه‌ای که آب‌های استکان را در آن ریخته بود برداشت و پای درخت ریخت. این‌یکی از ماندگارترین صحنه‌هایی است که در عمرم دیده‌ایم که چطور می‌شود از همه جزییات و امکانات زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کرد.
یکی از مهم‌ترین دوستان من مرحوم شهید صدوقی بود. ما در نجف و نوفل‌لوشاتو باهم بودیم. سال‌ها قبل از انقلاب چند باری به یزد آمدم و میزبانی خیلی خوبی کرد از ما. در دوره‌های مختلفی در یزد بوده‌ام. یاد می‌آید شهید صدوقی در نوفل‌لوشاتو بودیم. آقای اشراقی گفت امام قرار است به پاریس برود و بهتر است خانه‌ای در این شهر برایشان بخریم. من رفتم و خانه‌ای پیدا کردم به قیمت یک‌میلیون و شصت هزارتومان. قرار بود آقای صدوقی بدهند چون باید یکی از نزدیکان امام  این کار می‌کرد. هرچند بعداً برنامه عوض شد. 
بعد از گردش روزگار که انقلاب پیروز شد و من مسئول استانداری خوزستان شدم و جنگ هم شروع شد. آن موقع نه قدرت متمرکز سیاسی در کشور وجود داشت و نه نیروی نظامی که بتوانیم جلوی دشمن را بگیریم. من به استان‌های مختلف رفتم و یادم می‌آید به یزد هم آمدم. آقای صدوقی میزبانی بسیار خوبی کرد و حسابی ما را تحویل گرفت. حتی مرا دعوت کرد به نماز جمعه رفتم و یک سخنرانی خیلی خوبی درباره جنگ کردم و مردم یزد را تشویق کردم که نیروی نظامی عمومی در این‌چنین مواقعی خیلی بهتر از نیروی نظامی رسمی کار می‌کند و بر این نظریه خیلی تأکید کردم. نهار را مهمان آقای صدوقی بودیم در خانه‌اش. شاید باور نکنید فکرمیکنم حدود هزار نفر از مردم یزد را دعوت کرده بود و نهار داد. آنجا هم من صحبت کردم و از مردم یزد برای جنگ کمک خواستم. آقای صدوقی جزو کسانی بود که هیچ‌وقت جبهه را فراموش نکرد و همیشه در رأس کارهایش بود و چه کمک‌های فراوانی که این مرد برای این مملکت نکرد. باید قدرشناسی کرد. او و بعدا فرزندش، شیخ محمدعلی آقا، واقعا زحمت کشیدند اینها برای استان یزد و کشور و انقلاب. خاطره های زیادی از کمک های شهید صدوقی دارم. تا زنده بود جبهه و جنگ و رزمندگان را فراموش نکرد و همیشه هرجا کمک می خواستی با آغوش باز همراهی میکرد این مرد.
دوباره گردش روزگار مرا به وزارت نفت برد. روزی شیخ محمدعلی آقا[مرحوم محمدعلی صدوقی امام‌جمعه فقید یزد] مرا دید و گفت فلانی حالا که وزیر نفت شده‌ای چکاربرای یزد می‌کنی. گفتم تا ما هستیم بحث انتقال گاز یزد را ول نکن. خدایی او هم رها نکرد. یادم هست که اداره گاز یزد ساختمان فرسوده‌ای داشت. شیخ محمدعلی جلسه‌ها می‌گذاشت و بعدش ما گفتیم باید پولش را بدهید تا گاز بیاید. باورتان نمی‌شود ظرف مدت کوتاهی با فروش انشعاب و کمک مردمی بیش از یک میلیارد تومان پول جمع کرد و به ما داد و ما هم گاز را برای یزد شروع کردیم و بحمدالله به یزد رسید.
دوباره ما رفتیم در وزارت پست و تلگراف و تلفن در آن موقع.  بازهم شیخ محمدعلی ما را دید و گفت برنامه‌ات برای یزد چیست. گفتم تلفن یزد را توسعه می‌دهم. مرا دعوت کرد به یزد و به نماز جمعه رفتم و سخنرانی درباره توسعه و ضرورت توسعه کردم و به مردم گفتم تلفن ابزار توسعه است. مردم یزد ظرف چند روز ثبت‌نام تلفن کردند و مبلغ وسیعی جمع شد و ما توانستیم بتوانیم در یزد ده هزار خط تلفن ثابت به این مردم بدهیم. واقعا این مدل مدیریت یک استان کردن هنر بود و کمتر کسی سراغ دارم اینجوری برای توسعه یک استان در این ممکلت کار کرده باشد.
 
برخی می‌گویند یزدی‌ها محافظ کار هستند. نظر شما چیست؟
نه اصلاً من قبول ندارم. یزد در وسط ایران با سرزمین‌های گسترده قرارگرفته است. این گستردگی به یزدی‌ها هوش و توانایی داده و آن باعث شده که باتجربه‌تر شوند. تجربه باعث شده آن‌ها این چیزی بشوند که می‌گویید محافظ کاری. از ترس و این حرفها نیست، به موقع کارشان را می کنند و به نتیجه اهمیت می دهند.
 
یزد در طول تاریخ خصوصاً تاریخ معاصر چهره‌های مختلفی در عرصه سیاسی ایران داشته است تحلیلتان از این شخصیت‌ها چیست؟
سرزمین یزد باعث شده چهره‌های ارزشمندی چه در حوزه فرهنگ، سیاست و از همه مهم‌تر دین ظهور کنند. انسان‌های شریف و بزرگی هم هستند. این سرزمین بوده که یزدی‌ها را این‌چنین تحلیل‌گر بار آورده است. من شخصاً با بزرگان یزدی بوده‌ام و می‌دانم چه انسان‌های خوبی هستند. خصوصا در مسائل مذهبی یزدی ها واقعا شوخی ندارند. به دین اهمیت وافری می دهند. در فرهنگ هم حضور خوبی دارند. در اقتصاد که برخی از حوزه ها، یزدی ها خوب کار کرده اند.
 
شما تجربه مدیریتی در سال‌های مختلف در رده‌های بالای این مملکت داشته اید. برداشتتان از توانایی یزدی‌ها در مدیریت چیست؟
آدم‌های مذهبی‌شان بسیار معتقد هستند ولی آدم‌های سیاسی‌شان، نیمه‌تمام، رها می‌کنند. یعنی آدم‌هایی که اهل مذهب هستند شوخی ندارند و واقعاً کار می‌کنند ولی اهل سیاسی یزدی‌ها، ابتر هستند.
 
مطلع هستید که سال گذشته، بخشی از شهر یزد به‌عنوان یکی از شهرهای میراث جهانی در یونسکو ثبت شد. این ثبت جهانی‌شدن را فرصت میدانید یا تهدید؟
فرصت است به خدا. صدها سال قبل از اینکه لندن و پاریس شکل بگیرد و بشود شهر، یزد بوده است که تکنولوژی شهرسازی داشته و آثار فاخری دارد. من نمی‌دانم چرا ما نمی‌خواهیم از فرصت‌هایمان استفاده کنیم. واقعاً دلم برای بافت تاریخی شهر یزد می سوزد این‌چنین سرمایه عظیم و بزرگ در اختیار داریم و کسی فکرش نیست. این دولتمردان نمی دانند چه گوهری است این بافت تاریخی یزد. من سال‌ها قبل چند باری در این کوچه پس کوچه های باریک و کاهگلی بازدید کرده ام. چقدر زیبا وچقدر مهندسی شده بوده است در دوره خودش. هنوزم هست این تکنولوژی. ای کاش بتوانیم یزد و این داشته هایش را مثل لندن و پاریس جهانی کنیم تا همه دنیا صف ببندد تا بیاید هنر اجداد ما را ببنید. یادم می آید یک مغازه کوچک و به اصطلاح زیر پله ای دیدیم که پیرمردی در آن مشغول کار بود و چینی بند می زد. گوشی تلفنی داشت و من چون حوزه کاری ام بود برایم جالب بود که تلفن در این مغازه در این بافت تاریخی چه می کند. هم صحبت شدیم و متوجه شدم این پیرمرد تلفن را برای استفاده اهالی محل خریده است و مردم می آمدند، تلفن می زندند و می رفتند.
این بافت تاریخی واقعا به معنی و مفهوم شهروند در فرهنگ ایرانی است و باید حفظش کرد. مسئولان باید به فکر باشند. از این بافت هم فرهنگ در می آید و هم پول. کار را به اهلش بدهند و ممطئن باشد سرانجام می گیرد.
 
مملکت ایران درگیر بحران آب است و یزد در مرکز کویر ایران جزو بحرانی‌ترین استان‌های این مملکت در بی آبی است. شما که زمانی داعیه مدیریت کشور داشتید چه نظری دارید درباره راهکارهای این بحران؟
من سال‌های پیش گفتم بیایید انتقال آب بدهیم از خلیج‌فارس و عمان به مرکز کشور و کشاورزی کنیم. حتی دوره  شاه این طرح بوده و ژاپنی ها طرحش را هم برده بودند و در حال نهایی شدن بود که خط لوله آب بکشند. برقش را با انرژی خورشیدی تأمین کنند و وسط ایران کشاورزی کنند و منافعش برای دو کشور باشد و چانه زنی بر سر درصد سود دوطرف بوده که نیمه کاره رها شده است.
آقاجان بحران آب این مملکت مشکل مدیریتی دارد. باید از توان موجود کشور استفاده کرد. چه اشکالی دارد انتقال آب از جنوب. این‌همه ثروت خدادادی و این بیابان‌ها و انرژی خورشیدی را می‌شود تبدیل به دلار کرد. چرا دولت و بخش خصوصی نمی‌کنند. من سال‌ها قبل گفتم بیایید خارجی‌ها را بیاوریم از خلیج‌فارس و عمان لوله بکشیم به مرکز کشور، هزینه‌اش از طریق فروش و تأمین برق خورشیدی و مشارکت خارجی‌ها انجام می‌دهیم. آب‌شیرین‌کن‌هایش هم حتی با برق خورشیدی. کسی اهمیت نداد. اگر انجام‌شده بود الآن این مسائل دعوای آب را نداشتیم. هنوزم هم می‌شود و باید مشکلات بحران آب را با مدیریت صحیح منابع حل کرد. مشکل آب یزد را باید با مدیریت صحیح حل کرد.  امیدوارم این مسئله آب را با مدیریت صحیح جدی بگیرند. خدا کند.
 
 
 
 
 

بخش نظردهی بسته شده است..