گذری بر زندگی مبارزی که آیت الله صدوقی از او به عنوان پاهایش یاد کرد

«علی نفتی» یکی از مبارزان یزدی علیه حکومت استبدادی پهلوی بود که آیت الله شهید صدوقی پس از شهادتش از او به عنوان پاهایش یاد می‌کند و شهادت وی را به منزله قطع پای خود قلمداد می‌کند.

به گزارش یزدی نیوز«محمدعلی حسن پور» معروف به «علی نفتی» در دوم خرداد ماه ۱۳۲۷ در خانواده‌ای مذهبی در یزد متولد شد، وی از همان کودکی به دلیل وضع مالی ضعیف خانواده وارد بازار کار شد و زمانی که مبارزات انقلاب به اوج خود رسید، در سال ۵۶ تحت رهبری شهید محراب، آیت الله صدوقی به انقلابیون پیوست .

وی علاوه بر آن که از فعالان مسجد روضه محمدیه(حظیره) محسوب می‌شد، از معتمدین بازار نیز به حساب می‌آمد و مغازه نفت‌فروشی وی در واقع به پایگاهی برای مبارزه علیه طاغوت تبدیل شده بود .

این مبارز انقلابی در مبارزه با گروه مجاهدین خلق نیز بسیار جدی بود به طوری که مبارزه او با گروهک تروریستی «الحادی» در محله سید فتح الدین‌رضا شهر یزد تا آنجا شدت گرفت که در سیزدهم آبان ماه سال  1360 از سوی منافقین به ضرب دو گلوله در ورودی مغازه‌اش به شهادت رسید .

«محمد مهدی حسن پور» فرزند این شهید ترور در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایسنا- منطقه یزد، در مورد پدرش می‌گوید: زمانی که پدرم به دست گروهک ترورریستی «الحادی» به شهادت رسید، من تنها شش سال داشتم و بیشتر از آن که بتوانم به دیده‌هایم تکیه کنم به شنیده‌ها متکی هستم .

وی اضافه می‌کند: صحبت‌هایی که از پدرم به جا مانده است را بعضاً از مادرم شنیده‌ام و بعضی دیگر را از مردم و همسایگان، اما می‌دانم که پدرم مرد خوبی برای وطنش بود چرا که قبل و بعد از انقلاب، دفاع از وطنش را در کنار رسالت سرپرستی یک خانوار حفظ کرد و همواره در راستای حفظ ارزش‌های انقلاب دوشادوش شهید محراب آیت الله صدوقی در برابر فعالیت‌های ضد انقلاب ایستاد .

حسن‌پور ادامه می‌دهد: دشمن بارها برای نابود کردن پدرم اقدام کرده بود به نحوی که بارها از سوی ساواک دستگیر شد و حتی در یک مورد که توسط کلانتری میدان شاه قدیم در محل میدان بعثت کنونی دستگیر شد، قرار بود که او را به ساواک اصفهان منتقل کنند که آیت الله صدوقی در این باره خطاب به ساواک فرموده بودند که «اگر او را آزاد نکنید، دیگر نماز جماعت نخواهم خواند» و با همین تهدید نیز پدرم را آزاد کردند.

وی به نقل از مادر مرحومه‌ی خود نیز خاطرنشان می‌کند: زمانی که پدرم به شهادت رسید، شهید آیت الله صدوقی شخصاً با مادرم تماس گرفتند و گفتند: «علی، پاهای من بود و دشمن پاهای مرا قطع کرد» و پس از آن نیز ایشان مادرم را در آن دوره، رسماً به عنوان قیم من و خواهرانم اعلام کردند .

فرزند شهید مبارز علی نفتی با بیان این که به دلیل سن کمی که در آن زمان داشتم، خاطرات زیادی از پدرم در ذهن ندارم، می‌گوید: یکی از خاطره‌هایی که از او به یاد دارم، به سه ماه قبل از شهادت او بر‌می‌گردد، پدرم همیشه عادت داشت به نماز جماعت به امامت شهید آیت الله صدوقی برود چرا که او یکی از یاران نزدیک ایشان محسوب می‌شد ولی طبق معمول وانت آبی‌اش را پشت در خانه می‌گذاشت که یک شب نافقین آن را آتش کشیده بودند.

وی ادامه می‌دهد: البته مردم داخل کوچه متوجه آتش‌سوزی شده و برای خاموش کردن آن اقدام کرده بودند ولی در عین حال یکی از همسایگان این خبر را که در مراسم سخنرانی آیت الله صدوقی بودن رسانده بود که پدرم بدون هیچ گونه نگرانی به وی گفته بودند؛‌ »حالا که آتش زده‌اند . » و بعد هم مثل همیشه دیر به خانه آمد به طوری که با دیدن ماشین سوخته و بطری بنزین تروریست‌ها وارد خانه شد و مانند همیشه سلام کرد و مرا به آغوش کشید و گفت: ناراحت نشو، یکی نوتر از این را می‌خرم .

«محمد مهدی حسن پور» با اشاره به یکی دیگر از خاطرات پدرش می‌گوید: در همان سالی که بعداً پدرم به شهادت رسید، تروریست‌ها قصد جان وی را کرده بودند لذا یکی از بمب‌های دست‌سازشان را شبانه در خانه انداخته بودند ولی عمل نکرده بود و پدرم صبح آن را به ما نشان داد و بعد داخل جیبش گذاشت و طبق معمول به محل کارش رفت.

این فرزند شهید به تبدیل محل شهادت پدرش به یادمان این شهید مبارز انقلاب اشاره می‌کند و می‌گوید: قرار بود در محل مغازه که محل شهادت پدر است، یادمانی برای نمایش در معرض عموم ایجاد شود ولی تنها تاکنون ۱۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشته است.

«محمد جواد حرزاده» یکی از یاران شهید آیت الله صدوقی و یکی از دوستان نزدیک شهید «علی حسن پور» نیز در مورد ویژگی‌های این شهید بزرگوار به خبرنگار ایسنا – منطقه یزد، می‌گوید: «علی» یکی از نیروهای مردمی و فعال و پرحرارت دوران انقلاب بود و به دلیل این که در آن زمان سوخت خیلی کم قابل دسترس بود، او به شدت در نفت‌رسانی به مردم فعال بود و به «علی نفتی» شهرت یافت .

وی در ادامه می‌گوید: علی به شهید آیت الله صدوقی، علاقه شدیدی داشت و یکی از فعالان همیشگی پایگاه حظیره بود.

مسئول ستاد نماز جمعه در مورد عملکرد این شهید اظهار می‌کند: او به عنوان مسئول تدارکات عمل می‌کرد و همیشه در ایاب و ذهاب بچه‌های انقلابی فعال بود.

به گفته وی، نترس بودنش قابل تحسین بود چرا که در توزیع عکس‌های امام خمینی(ره) در آن زمان حتی به خارج از استان نیز شرکت می‌کرد .

وی ادامه می‌دهد: خالصانه برای انقلاب کار می‌کرد و در اطاعت از شهید آیت الله صدوقی، سر از پا نمی‌شناخت و شبانه روز  پابه‌پا و دوشادوش ایشان فعالیت می‌کرد .

حرزاده می‌افزاید: وی ساده پوش و ساده زیست بود، جوانان را به خود جذب می‌کرد و در بیان رک و صریح بود به طوری که حتی در مقابل شهید آیت الله صدوقی نیز با جاذبه‌ای خاص به امر و نهی و حتی برخورد با عملکرد دیگران می‌پرداخت .

وی در مورد علت شهادت علی حسن‌پور نیز بیان می‌کند: علی علاوه بر آن که از یاران و معتمدین نزدیک آیت الله شهید صدوقی بود، مخالفت شدیدی با منافقین از دیگر دلایل شهادت او بود چرا که او همیشه در جست‌و‌جو و شناسایی خانه‌های گروهک‌های تروریستی و منافق در یزد بود و برای شناسایی آن‌ها بسیار می‌کوشید .

وی در رابطه با برخورد شهید با منافقان نیز می‌گوید: من در آن زمان مسئول انتشارات حر در خیابان شاپور یا همان فرخی کنونی بودم و علاوه بر درگیری‌های مداوم با ساواک، به عنوان مبارز فعالیت می‌کردم.

وی ادامه می‌دهد: خبر رسید که قرار است مجاهدین خلق در محل کنونی فرهنگ‌سرای شهرداری که به محل کار من نیز بسیار نزدیک بود، مستقر شوند، البته هنوز فعالیت خود را به طور علنی آغاز نکرده بودند اما آیت الله شهید صدوقی زمانی که متوجه این اتفاق شدند، به شدت با استقرار آنها در داخل استان مخالفت کردند و حجت الاسلام مناقب یزدی را به عنوان مسئول انهدام دفتر آنها در یزد منصوب کردند.

حرزاده عنوان می‌کند: هنگامی که شهید حسن‌پور از این موضوع اطلاع یافت به رهبری حجت‌السلام مناقب و بدون ترس از تسلیحات مجاهدین خلق، در این رابطه وارد عمل شد و یک روزه آنان را از یزد بیرون کرد که البته همین اقدام وی نیز به کینه‌توزی منافقین علیه او منجر شد به طوری که سرانجام وی را شهادت رساندند.

منبع:ایسنایزد

بخش نظردهی بسته شده است..