تفاوت روحانی سال 95 با روحانی سال 92:

چرا روحانی هشدار اصلاح طلبان برای تغییر برخی اعضای کابینه را جدی نمی گیرد؟

روحانی در انتخابات خرداد سال 92 صدای قدمهای پیروزی را وقتی شنید که عارف از کاندیداتوری استعفا داد.

به گزارش یزدی نیوزاین بدان دلیل نبود که با استعفای عارف, تعداد کاندیداها کمتر و از لحاظ ریاضی احتمال برد روحانی و سایر کاندیداها بیشتر می شد, بلکه به علت آرای کثیری بود که اصلاح طلبان قادر و حاضر به جمع آوری آن برای هر کاندیدایی بودند که خواسته های آنها را برآورده سازد. 

به گزارش سایت روزنو، طبعاً با استعفای عارف و البته حمایت خاتمی و هاشمی, این آرا در سبد روحانی ریخته می شد. روحانی قبل از آن نیز بسیار تلاش کرده بود که جایی در دل اصلاح طلبان باز کند تا این اتفاق روی دهد. از سخنرانی های تبلیغاتی که در آنها به ضرورت رفع حصر اشاره می کرد تا رویگردانی ظاهراً بی بازگشت او از اصولگرایان و سیاستها و رویکردهایشان, از دادن وعدۀ فضای باز سیاسی و فرهنگی تا قول رفع تحریمها و ایجاد گشایش اقتصادی, از دفاع همه جانبه از آزادی زندانیان سیاسی تا حمله به اصولگرایان تندرو و … همگی برای جلب نظر آن دسته از اصلاح طلبانی بود که مصمم به حمایت از عارف شده بودند. 
روحانی می خواست ثابت کند که نه فقط از لحاظ گرایشات سیاسی علی رغم سابقۀ متعارضش تفاوتی با عارف ندارد, بلکه در سایر جهات نیز کاتولیک تر از پاپ خواهد بود. سرانجام نیز اتفاقی که روحانی آرزویش را در سر داشت افتاد و با استعفای ایثارگرانه و وطن پرستانۀ عارف, او بعنوان تنها کاندیدای دارای حداقل شرایط قابل قبول برای اصلاح طلبان, در کارزار انتخابات ۹۲ باقی ماند.
پس از پیروزی نیز, قهقهه های خرامان و خنده های شادمانۀ روحانی در سخنرانی ها و مصاحبه های گاه و بیگاهش آنچنان از ته دل بود که می شد حدس زد خودش نیز به سختی باور داشته است که شاهد پیروزی را این چنین سهل و آسان در آغوش کشد!
بنابراین طبیعی بود که در بحبوحۀ معرفی وزرای پیشنهادی روحانی به مجلس, ردپای اصلاح طلبان بر کابینۀ او کاملاً مشهود باشد. نجفی, ظریف, آخوندی, حجتی, ربیعی, زنگنه, فرجی دانا, جهانگیری, ابتکار, سلطانی فر و تعدادی دیگر از معاونان و مشاوران روحانی همه از اصلاح طلبان به نام دورۀ خاتمی بودند.
اما هم اکنون با سرعت گرفتن قطار دولت, کاملاً مشهود شده که به مرور از وزن اصلاح طلبان در دولت کاسته و در عوض قدرت اصولگرایان معتدل بیشتر شده است. سیاستهای در پیش گرفته شده توسط دولت نیز همین وضعیت را دارند. محافظه کاری, تلاش برای جلوگیری از ایجاد تغییرات منطبق با خواستۀ اکثریت مردم و پایدار ماندن سیاستهای قبلی حاکمیت, حالت علنی به خود گرفته است. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, علی جنتی آنقدر در این کار افراط به خرج داد که با تذکر علنی رئیس جمهور مواجه شد, هرچند که شایسته بود رئیس جمهور از راه های مؤثرتری وزارت ارشاد را در مسیر دستیابی به اهدافی که قولش را به مردم داده بود قرار می داد. 
در وزارت کشور که مهمترین وزارتخانه برای اعمال سیاستهای دولت است, نه تنها درب بر پاشنۀ قبلی می چرخد بلکه این درب همچنان به روی اصلاح طلبان و حامیان اصلی روحانی در انتخابات ۹۲ سه قفله است و کلید روحانی در هیچیک از این قفلها نچرخیده است. وزارت صنعت,معدن وتجارت به مرکزی برای جلوگیری از اعمال تغییرات در سیاستهای بازرگانی دولت به نفع مردم و صنایع داخلی تبدیل شده است و سیاستهای دوگانه و متضاد حمایت از واردات کالاهای مصرفی عمدتاً چینی و همچنین پشتیبانی از صنایع عقب مانده و ناکارآمد دولتی, داد مردم را در آورده است. 
وزارت آموزش و پرورش کماکان بر اساس سیاستهای دولت قبل عمل می کند و فرهنگیان حامی روحانی را از ایجاد تغییرات اساسی و مفید ناامید کرده است. در وزارت علوم نیز دانشجویان اصلاح طلب باید نگران آزادی پس از بیان خود باشند و جالب آنکه گروه های مخالف دولت در دانشگاه ها آزادانه مشغول تبلیغ و فعالیت و حتی بگیر و ببند معترضان و منتقدان خود هستند! 
خلاصه آنکه در ارزیابی برآیند جهت گیری سیاسی دولت نه,فقط گرایشی به سمت میدان دادن به اصلاح طلبان و برآورده کردن خواسته های آنان که منطبق با خواست اکثریت مردم است مشاهده نمی شود, بلکه ظاهراً مقرر است همین فضای اندک برای فعالیت مصلحین, به زودی از آنها بازپس گرفته شود.
اما معمایی که برای رأی دهندگان به روحانی در سال ۹۲ وجود دارد این است که در پشت صحنۀ محدودسازی مجدد اصلاح طلبان چه کسی قرار دارد؟ آیا روحانی از این وضعیت آگاه و به آن راضی است؟ چرا روحانی درخواستهای مکرر سران جبهه اصلاحات را نشنیده گرفته است و اقدام لازم برای اصلاح رویکرد برخی اعضای کابینه را جدی نمی گیرد؟ آیا روحانی سال ۹۵ با روحانی سال ۹۲ فرق کرده است؟ آیا روحانی در انتخابات سال آینده خود را بی نیاز از حمایت و رأی اصلاح طلبان می داند؟ اگر اینگونه است چه چیزی او را اینچنین از پیروزی در دور بعد مطمئن ساخته است؟ آیا جنبش اصلاح طلبی در ایران به روحانی چک سفیدامضا داده است؟ یا اینکه روحانی آرای اصولگرایان را ولو به قیمت از دست دادن بخش عمده ای از آرای خود در سال ۹۲ , به سوی خود جذب کرده است؟ شاید هم روحانی رأی دهندگان حامی اصلاحات را ناچار به رأی دادن به خود می داند و بنابراین بازی با خواسته های آنان را بی خطر می داند. اما روحانی قطعاً به این نکته واقف است که مردم ایران آنقدر سیاسی کار نیستند که برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از قدرت گرفتن مجدد دلواپسان, بار دیگر به بازی با خواسته ها و آرای خود تن در دهند. روحانی همچنین باید بداند که دو دستاورد "برجام" و "تلگرام" برای حفظ او در چهار سال آینده چندان قابل اعتماد و کافی و وافی نخواهند بود, چه آنکه برجام به بهانۀ "بدعهدی" طرف مقابل و تلگرام به دلیل "ترویج بی بند و باری" به راحتی  توسط رقیبان روحانی قابل انسداد خواهند بود.
روحانی اگر رضایت رأی دهندگان را با خود نداشته باشد, چندان دور از ذهن نیست که به اولین رئیس جمهور یک دوره ای ایران تبدیل شود و برای جلوگیری از این اتفاق شاید دیگر حمایت تمام قد و مجدد سران جبهه اصلاحات و هاشمی نیز کارساز نباشد. پس علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد که خود کرده را تدبیر نیست.روزنو

 

بخش نظردهی بسته شده است..