برنامه ریزی توسعه، مردم مدار یا دولت محور

 

 

(علی اکبر قیومی ابرقویی)

 

آنچه را که در ایران برنامه توسعه می خوانیم، در بهترین حالت خود دستور العملی برای توزیع و تقسیم منابع محدود دولتی در میان طرح های دارای اولویت است و نه طرحی جامع برای توسعه همه ابعاد و اطراف جامعه.

تکیه دولت بر درآمدهای حاصل از فروش منابع در اداره کشور این تصور توأم با توهم را در میان مسؤولان و متولیان تدوین برنامه های توسعه در کشور نهادینه ساخته است که برای تحقق توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به کارگیری منابع منابع دولتی در قالب پروژه های گوناگون کفایت کننده است و در واقع هیچ نیازی به استفاده از نیروهای عظیم اجتماع و سرمایه های بزرگ مردمی احساس نمی شود.

در دیدگاهی که از دیرباز بر فضای برنامه ریزی توسعه در کشور حاکم بوده است  دولت به واسطه برخورداری از ثروتی که عموماً در منابع و معادن خام ریشه دارد همچون پدر یک خانواده، متولی مردم است و برای آنها تصمیم می­گیرد و نه آنکه همراه و خدمتگزار مردم بوده و بر اساس منابع و ظرفیت‌ها و توانمندی‌های مردمی و در مکانیسم‌هایی مردمسالارانه تصمیم‌گیری نماید. سؤال اساسی آن است آیا جامعه در همان مسیری حرکت کرد که گروهی از کارشناسان دولتی برای حرکت آن ترسیم می کنند؟ آیا ملت ها در مسیر اراده دولت ها حرکت می کنند؟ میتوان فارغ از نیروی بسیار بزرگ "جامعه" (که می تواند همچون بادی موافق به تحقق برنامه ریزی ها کمک کند و یا چون سیلی ویرانگر همه برنامه ریزی ها را نابود سازد) برای آن برنامه ریزی نمود.

گویا تدوین کنندگان اسناد توسعه در ایران (اعم از کارفرمایان و مشاوران) دولت‌های متمرکز  و "همه‌کاره" ای را الگو قرار داده اند که از موضع رهبری و برتری (و نه همراهی و راهبری) برای همه ابعاد اجتماع برنامه‌ریزی کرده و به تنهایی (و بدون همراه سازی توده ها و اصناف) قادر است جامعه را در جهت چشم‌اندازهایی که مشاوران در دفاتر خود طراحی کرده اند هدایت نماید.

در دیدگاه "دولت گرای" غالب بر فضای برنامه ریزی توسعه در کشور، "توسعه" یک "پروژه" کاملاً "دولتی" است نه یک "فرآیند اجتماعی" و "مردم محور". قطعاً اگر به "دولت حداقلی" قائل بوده و متوجه بودیم که دوران دولت‌ها و قدرت­های متکی بر منابع پایان یافته است، مأموریت ذاتی دولت را عموماَ متوجه اصلاح ساختارها، نهادها، تأمین زیرساخت و توانمندسازی می دانستیم. اما در این دیدگاه دائماً از "تأمین اعتبار" آن هم فقط و فقط از سوی دولت صحبت به میان آمده است و بر همین اساس شأن سازمان مدیریت نیز به متولی تقسیم پول و پروژه (که در اقتصادهای دولتی و منبع بنیاد، مانند غنایم جنگی با آن برخورد می شود) تنزل می‌یابد.

دولت موفق و توسعه‌گرا آن است که با اصلاح فرآیندها بتواند زمینه‌های ظهور قدرت مردم را در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی فراهم سازد و نه آنکه صرفاً با تکیه بر منابع خود (که در برابر سرمایه هایی که در دست مردم است همواره ناچیز و بی مقدار است) در عرصه های گوناگون جولان دهد.

یک برنامه توسعه باید بتواند نیروها نهفته در لایه های اجتماعی را در مسیر تحقق اهداف و چشم اندازهایی که همگان بر آن اجماع و اتفاق نظر دارند، هماهنگ کرده و به حرکت درآورد. مشاوران برنامه ریزی توسعه اجتماعی کسانی هستند که بتواندد راهبردها و چشم اندازهای حرکت توسعه گرایانه یک جامعه از طریق نهادها و نخبگان مردمی و از بطن و متن جامعه استخراج کنند و نه آنکه خودشان در مقام مدیران و راهبران توده ها و در اتاق های فکری با اعضای غالباً دولتی برای جامعه چشم انداز و راهبرد بتراشند. برنامه های توسعه در تنها توسط مشاورانی مستقل و یا اندیشکده هایی می تواند تدوین شود که حقیقت های اجتماعی را بر سلایق کارفرمایان ترجیح دهند و نه آنکه در ساختار و سیستمی چون کشور ما که معمولاً همه چیز به سلیقه و صلاحدید مدیران ارشد باز می گردد، مشاوران نیز به توجیه کنندگان منویات کارفرمایان تبدیل شوند.

باری، تا زمانی که دیدگاه های حاکم بر متولیان و مشاوران برنامه ریزی توسعه در کشور تغییر نیافته و لزوم حضور جدی، معنادار و اثرگزار "مردم" را در فرآیند توسعه ار سوی آنان احساس نشود، نمی توان انتظار داشت اسناد تولید شده به برنامه هایی مؤثر برای پیشرفت عمومی در ابعاد گوناگون تبدیل شوند.  

امیدوارم در گفتارهای آتی فرصتی برای نقد برخی از برنامه های توسعه استان از منظر مردمی و اجتماعی دست دهد. انشاالله

منابع استفاده شده:
تابناک

بخش نظردهی بسته شده است..