میراث‌‌دار فرهنگ

۱) در ولایت ما، پیرمردی بود اهل شعر و قصه، بلند قد و لاغر اندام با صورت کشیده و آرام و با موهای سفید مجعد که جامه‌ایی نیلی  با  گیوه شیری رنگ به او سیمای دهقانی ساده و بی آلایش می‌بخشید. عمده‌ای اشتغالش کشاورزی بود. پیرمرد معمولا در مسیر دشت و صحرا، سوار بر الاغک خاکستری با عابران که روبرو می‌شد با رویی گشاده به مطایبه می‌پرداخت. شعری می‌خواند و حکایتی نقل می‌کرد. او به مدرسه نرفته بود و سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، در مکتبخانه قدری قرآن، حدیث، بوستان و گلستان آموخته و حسب استعداد و پرورشی که داشت در نقل و بحث، ید طولایی یافته بود. متل‌ها و مثل‌ها می‌گفت و در تحلیل و تفسیرآنها از حکایات تاریخی بهره می‌گرفت و گاهی هم البته به وقایع روز نقبی می‌زد. علم رجال و انساب محلی را نیک می‌دانست و با عرف، آداب و رسوم و روایات تاریخی ابنیه و عقار ملکی و وقفی نیز آشنایی زیادی داشت و قدمت و غرض آنها را نیز بخوبی باز می‌گفت. روزی به تفنن تصمیم گرفتم، دفتری بردارم و اشعار و حکایات او را یادداشت کنم. آموزگار جوانی بر من خرده گرفت که مگرحرفهای این پیرمرد «بی سواد» ارزش نوشتن دارد که تو این گونه دست به قلم و کاغذ شده‌ای!
۲) اکنون که دست نوشته آن روزها را تورق می‌کنم از گستردگی معنایی اشعار و حکمت‌های عمیق برخی قصه‌ها و روایات تاریخی آن راوی فرهنگ شفاهی، شگفت زده می‌شوم. با خود می‌گویم آیا آنان که این چنین درخلق ادبیات بومی این ملت تاثیر گذاربودند، قالب‌های اولیه ادبی، از اسطوره گرفته تا قصه و تصنیف و دعا،… پدید آوردند و مفاهیم اصیل ترانه‌ها، اشعار، داستان‌ها و مثل‌ها را پرورده‌اند و سینه‌ به ‌سینه نقل کردند، امروز هم درساحت فرهنگ این کشور حضوری دارند؟ آن ادبیات شفاهی که همچون دانشگاهی، پیچیده‌ترین مفاهیم اجتماعی را با زبان اسطوره و متل و مثل به مصالح مستحکم هویت ملی این مردم بدل می‌کرد و آن فرهنگ عامه پرحکمت و اندرزی که آن پیران دانا روزگار، مبلغ و مروجش بودند اکنون در مزج و ملاط شخصیت جوانان چه نقشی دارد؟ آیا با آغاز هزاره سوم و عصر ارتباطات و جهانی شدن که تمایزات فرهنگی ملت‌ها و به تبع آن هویت ملی‌شان در معرض تهدید است و حساسیت مجامع فرهنگی بین المللی را نیز بر انگیخته است، نباید حفظ و احیاء این میراث فرهنگی برای ملتها بعنوان پشتوانه حیات فرهنگی آینده‌شان اهمیت پیدا کند؟ مگر در این روزگار مشوش و پرآشوب که نسل جدید در پی جویی بنیان‌های هویتی خود، گاهی به چنکگ دنیای مدرن دست می‌زند و گاهی به سایه سنت پناه می‌برد و درکش از مفاهیم مدرن سطحی و فهمش از سنت و میراث فرهنگی زینتی است، شیرازه ایی محکمتر از همین میراث عظیم فرهنگی برای وحدت ملی و وفاق اجتماعی می‌توان یافت؟
۳) از این روست که بازشناختن فرهنگ و تمدن کهنسال این کشور اهمیتی مضاعف می‌یابد و تشریح و تبین منزلت پیدا وپنهان آن، فریضه‌ای ضروری تلقی می‌گردد و تدوین و تبویب نگاره بی بدیلش بر فرهنگوران اصیل این مرز و بوم جد و جهدی عالمانه طلب می‌کند. اما از آنجا که برخی گندم نمایان جوفروش و کاسبان دوره گرد فرهنگ، ساحت عالی فرهنگ را به بازارزدگی و گوهرناشناسی آلوده اند. تلاش در معرفی پیشکسوتان آگاه و مجربی که در شناخت و معرفی میراث فرهنگی، جوهرجان بر سر پژوهش و نگارش مستندات فرهنگی گذاشته‌اند و از آینه‌های زنگارگرفته آداب و رسوم پیشینیان، همچون سیمای باستانی شهرشان گرد ملال زدوده‌اند و گاهی از بیم نابودی آثار و ابنیه تاریخی پنجه در پنجه نوسازان بی محابا و سوداگران و عتیقه بازان طماع افکنده‌اند آشکارتر از گذشته می‌شود. مگر نه آن است که تکریم چهره‌های دل آگاهی که با دانش وتجربه‌ای ممتد به واکاوی میراث گذشتگان پرداخته‌اند و افسانه‌های سکندری شهر را با پویشی عالمانه از واقعیت‌های تاریخی گسسته‌اند، پاسداشت میراث فرهنگی ماندگار و بزرگداشت تاریخ و فرهنگ پویای این کشورست و البته که معرفی راه و رسم آنانی که دراین نیم قرن پرشتاب و نوسان اخیر فارغ از مکاتب و ایسم‌های گوناگون با تکیه بر تاریخ و تمدن دیرپای این کشور بر مدار اخلاق و انسانیت راه پیموده اند. راه نمودن آیندگان است.
۴) یکی از این فرزانگان عرصه تاریخ و فرهنگ در سرزمین کهنسال ما یزد که چونان چشم و چراغ فرهنگ این دیار، شعاع آثار وجودیش می‌تواند فراسوی چند نسل قبل و بعداز خودش را روشنی بخشد، استاد عبدالعظیم پویاست؛ نام پرآوازه‌ای در میان اهل فرهنگ و هنر این دیار که در یزد شناسی و بلکه ایران شناسی شهرتی بحق یافته است. بازیابی و بازشناسی تاریخ و تمدن این سرزمین آنهم از مویرگهای آن، وجه ممتاز شخصیت علمی عبدالعظیم پویا است، او براساس نگاه ویژه ایی که به تاریخ بعنوان دانش مورد علاقه اش دارد به غور و واکاوی جزئیات تاریخ فرهنگ عامه و تحقیق در آداب و رسوم روز مره پیشینیان پرداخته است. جلوه‌هایی از این دیدگاه را در برخی از آثاری که درباره آب و قنات و یا حتی خوراک، پوشاک و ادوات سنتی گذشتگان و… انجام داده می‌توان دنبال کرد. تاریخ از منظر او صرفا روایت سلسله حوادث سیاسی نیست. بلکه در نظر وی ایقان و اکمال تاریخی وقتی حاصل می‌شود که از این سطوح کلی بگذریم و به لایه‌های زیرین زندگی عمومی مردم و شیوه زیست توده‌های مختلف دست پیدا کنیم. در این چنین رویکرد نامعهودی ازتاریخ پژوهی است که پژوهشگر بمنظور دست یافتن وتبویب تاریخ و تمدن زیست بوم چندهزار ساله خویش، پیاده و سواره، وجب به وجب محلات، کوچه‌ها، قلاع، بقاع، مساجد و تکایا حتی گورستانهای  دورافتاده را
سربه سر می‌پیماید و پای صحبت ریش سفیدان و سالخوردگان دنیادیده می‌نشیند تا نشانه روشنی از روایت راویان شفاهی و سندی تاریخی از سنگ نبشته‌ها،حکاکی‌ها،دست نوشته‌ها و کتیبه‌ها‌ی و آداب و رسوم گذشتگان گردآورد و صفحه‌ای متقن بر مصحف تاریخ سرزمین خود بیافزاید. از این رو او بر خلاف بسیاری از میراث خواران و میراث بران ناسپاس تاریخ، میراث دار فرهنگ این سرزمین است که با پویش‌های پژوهشی خویش بر ارزش این میراث ماندگار افزوده است. این شیوه عمیق پژوهشگری است که جامعه علمی و دانشگاهی ما بویژه در حوزه‌های مردم شناسی بدان سخت نیازمند است.
۵) بی شک چنین رویکرد عاشقانه‌ای به سرزمین مادری ریشه در تربیت فرهنگ مدارانه‌ای دارد که چون شیرآغوز در جان این فرزند اصیل ایران زمین نشسته است. عبدالعظیم پویا در جایی نقل می‌کند که از همان اوان کودکی در دامن پدر بزرگی اهل دانش و عرفان رشد و نضج یافته و پیش از آنکه پای در مکتب و مدرسه نهد، شعر و اندرز آموخته و با دنیای حکمت و معرفت جلال الدین مولوی، شهاب الدین سهروردی و شیخ محمود شبستری و… آشنایی بهم زده است. یعنی از همان خردسالی آب را از سرچشمه نوشیده و وجود خود را با عشق، عرفان و حکمت در فرهنگ و ادب فاخر این سرزمین سرشته است از این روست که اکنون این سان، مفتون سنت‌های ماندگار حکمت ایرانی و مألوف فرهنگ و ادب فارسی است و همواره نغز گفتارهای حکما و شعرای بزرگ این سرزمین چاشنی اثر بخش گفتار و نوشتار اوست. وی آن چنان مؤدی آداب و با حسن لسان است که با دقت و تأنی در بکارگیری مجموعه واژگان اصیل فارسی و حتی برخی از واژه‌های خوشگوار بر ساخته خویش کمتر اثری از لهیدگی گویشی در محاوراتش دیده می‌شود. نوشتار سرشار از واژگان پرمغز، آهنگین و پالوده اش نیز گویا زیر سندان آهنگری چیره دست، تفیده و تنقیح گشته است که استحکام و روانی کم نظیرنثر فاخر فارسی معاصر را به رخ می‌کشد.
۶) از سویی دیگر عبدالعظیم پویا که اهل مداقه در احوال پیشینیان است به تحقیق و تجربه دریافته است که در جهان هیچ حادثه‌ای تازگی ندارد و هر اتفاقی که در روزگار امروز عجاب مردمان برمی‌انگیزد حدیثی مکرر و عبرت‌آموز از زندگی گذشتگان است و لذا ناشکیبایی و نا آرامی‌های بشری که «انه کان ظلوما جهولا» خلق شده و سرانجامی جز «کل من علیها فان» ندارد ازسر ناآگاهی و عبرت‌ناپذیری است آنسان که در حکمت‌های نهج البلاغه آمده است؛«ما اکثر العبر واقل الاعتبار!» از سویی دیگر پویا با برخورداری از دانش و بینش برگرفته از حکمت و عرفان ایرانی، از مبانی معرفتی روشنی نیز در مواجهه با مسائل اساسی انسان و جهان در روزگار امروز بهره مند است؛ نوعی
جهان بینی مبتنی بر خرد معتدل و مدارا جوی ایرانی که از چشمه جوشان فرهنگ و تمدن دیرپای این سرزمین مشروب می‌گردد در ذهن و ضمیر وی جاری است. از این رو هرگز اهل مدح و قدح،تعارف و تمجید بی حساب نیست. روح اعتدال گرای ایرانی اش، نه چندان واله و شیدا کسی می‌شود و نه در منقبت و مذمت کسی سخن ناراست می‌راند. خردمندی در گفتار و کردارش هویداست و با آشنایی دیرپایی که با گنجینه ادبیات عرفانی ایران بهم زده چاره کار جهان پرآشوب کنونی را در ترویج فرهنگ ملاطفت و مدارای مصلحانه ایرانیان می‌داند که هم ریشه در ادب و عرفان ایرانی-اسلامی دارد و هم از عقلانیت تکثرگرای دنیای امروز بی بهره نیست. بطور مثال وی در مقدمه‌ای که بر کتاب «خرد ایرانی » نوشته با نثر فخیمی آورد ه است:
« در دورانی به سر می‌بریم که رُخدادهای روزگار، بیش از هر زمان، شگفتی همگان، به‌ویژه خردمندان جهان را برانگیخته است؛ نه از این نگاه که این‌گونه حوادث پیش از ما نبوده و چیز تازه‌ای باشد، شگفتی در عصر و زمان پیدایش یا پدیداری این پدیده‌هاست؛ عصری که برای نسل پیش از ما قبلی امید و آیینی آرزوها و برخورداری بشر از برکات تمدّن  بود و بسی روا بود که سلسلی بلاکشیدگان قرون و اعصار که با رنج بسیار از تاریکی‌های تاریخ به روشنایی دروازه‌های قرن بیست و یکم و جهان نو رسیده‌اند، در این روزگار، بختی برخوردار داشته باشند. امّا چنان که پیداست، شوربختانه اکنون روزگار ناهمزمانیهاست؛ از سویی جهانیان در هوای گشایشها و جهان در کشاکشهاست.در این آشوب،  ناگهان سرزمین‌های پیرامون ما دستخوش رخدادهای گزنده، رفتارهای بهیمی، انفجارها، انتحارها و سَر بُریدن‌ها و کجروی‌های نکبت‌بار گردید. گویا جریان‌های پیدا و پنهان در جهان، پهنه‌هایی از خاک خاوران را که«گاهواره‌های تمدّن‌اش» خوانده‌اند، در این زمان به یک وارونگی آویخته‌اند، با این همه جای خوشدلی است که فرزندان فرهیختی ایران، با وجود آلودگی‌های منطقه، در گیر و دار این کجروی‌ها نیستند و همواره در میدان تلاش‌های سازنده و کوشش‌های علمی و فرهنگی پیشتاز و کامیاب بوده‌اند و این نیست، مگر شایستگی‌های برآمده از بنیادهای تمدّن و فرهنگِ پُربارِ ایرانی. این نیروی توانا، وقتی در سایی آموزه‌های عالی اسلام قرار گرفت، مغز و معنی را از آن برداشت و پوست را بَهر دیگران بُگذاشت؛ دیگرانی که امروز رفتارشان مایی بیزاری و شرمساری است.سرگذشت پُرفراز و نشیب ما گُواه آن است که در همه مَعرکه‌های ناخواسته، مردم ایران با پشتوانه گنجینه‌های مَعرفتی، چاره کار را در خِردوَرزی و شکیب و مدارا دیده‌اند.«با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا» و در این آشوبِ دوران نیز اگر از آموزه‌های تاریخی آموزگارانِ زمان، دور نمانیم، باز همانیم.»
۷)عشق به سرزمین آباء و اجدادی در وجود شریف پویا موج می‌زند. دلبستگی به «میبد» وطن مألوفش در ضمیر پربارش غلیان می‌کند و به هرآنچه به این دیار مربوط و منسوب است با چشم دل می‌نگرد. گزاف نگفته‌ایم اگر بگوییم بدون پویش و کوشش او این شهر باستانی هنوز در پشت پرده تاریخ پنهان بود. یکی بزرگترین خدمات او به این شهر در کنار پایمردی که در حفظ و معرفی آثار تاریخی اش به خرج داده و کتابها و مقالات متعددی که منتشر ساخته است، برپایی کنگره رشید الدین میبدی صاحب کشف الاسرارست. کنگره‌ای که با حضور دانشوران بی همتایی از سراسر ایران وجهان ازآن به عنوان بزرگترین رخداد فرهنگی این دیار در دهه‌های اخیر می‌توان یاد کرد. به ابتکار و اهتمام عبدالعظیم پویا در آن کنگره بزرگ بر زندگی و اثر سترگ این عارف و مفسرنامدار پرتوهای درخشان افکنده شد و از آن جمله که دیگر کسی وی را بواسطه وابستگی علمی- عرفانی اش به خواجه عبدالله انصاری به هرات نسبتش نمی‌دهد.
۸) بنا به دیدگاهی در نزد اهالی تحقیق، معمولا پژوهشگران فرهنگی در کشورما بویژه در پژوهش‌های تاریخی یا اهل دقت‌اند یا اهل سرعت، در مکتب دقت بر کیفیت تاکید فراوان می‌رود و در مکتب سرعت کمیت کار مطمح نظر است. پیشوای مکتب دقت را علامه قزوینی دانسته‌اند و مکتبدارسرعت را نیز استاد سعید نفیسی و شاید پیشرو‌ترین پیرو این مکتب استاد ایرج افشار بود که اعتقاد داشت کیفیت و دقت در کار ضروری است اما نباید به وسواسی بدل گردد که سیر طبیعی کار را کند یا متوقف سازد. در این میان
عبد العظیم پویا با همه حشر و نشری که با افشارداشت در این مقوله به راه او نرفته است یعنی در جرگه پیروان مکتب دقت جای گرفته و با وسواس زاید الوصفی در منابع و مبانی تحقیق می‌کوشد و در تقریر و تدوین آن به تانی و تامل می‌نشیند.درمتن نوشتار خویش کلمات و جملات را آنقدر جابجا می‌کند تا در نزدش آرام و قرار گیرند. بی شک در این شیوه از پژوهش و نگارش بر وزانت و وثاقت کار افزوده خواهد شد اما کار‌های بر زمین مانده نیز بتدریج فزونی می‌گیرد و توش و توان جوانی نیز کم کم تحلیل می‌رود و دریغ تدوین وانتشارشان جان دردمند را می‌آزارد. از این روست که سرعت عمل استاد افشار که همواره با چاشنی دقت و پرهیز از شتابزدگی همراه بود در اسلوب پژوهش پویا نیز ضروری به نظر می‌رسد.
۹)هرچند پویا به فعالیت‌های تاریخی و فرهنگی شهرت یافته و پیشتاز عرصه پژوهشهای میراث فرهنگی و بویژه تاریخ تمدن کویرزیان شناخته می‌شود اما موضوعات اجتماعی روز جامعه نیز برای او که جامعه شناسی خوانده است از اهمیت و دغدغه کمتری برخوردار نیست. تحولات اجتماعی نظیرتوسعه صنعتی،محیط زیست، شهرنشینی، مهاجرت و… همواره در تیررس تامل و تحقیق وی بوده‌اند و در این میان مشکلات زیست محیطی و بویژه بحران
بی آبی بیش از آن که توجه همه را برانگیزد از دهه‌های پیش همواره دغدغه خاطر وی محسوب می‌شده است. انذارهای این محقق پرتلاش مبنی بر توسعه نامتوازن و روند فرساینده آب و خاک این سرزمین کم آب در نوشته‌هایی که سه دهه پیش منتشر کرده حاکی ازدوراندیشی مسئولانه‌ای است که سودا گران و کوته نگران ویرانگر محیط زیست از سر تغافل چشم برآنها بستند و اکنون آثار نگون بارش بتدریج آشکار می‌گردد؛ در نظر پویا حفر بی حد وحصر چاه‌های عمیق طی دهه‌های اخیر باعث شده تا دیگر در مناطقی چون دشت یزد- اردکان نه تنها تا اعماق چندصد متری دیگر آبی برجا نمانده که جراحات سختی نیز از گسست و نشست زمین بر تن بی رمق آن جای گذارد! او بارها در مقالات و یادداشتهایی که در جراید نگاشته است هشدار داده بود که رشد بی رویه صنایع پرآب خواه و آلاینده به توسعه‌ای ناپایداری و نابودی این زیست بوم چند هزار ساله می‌انجامد. وی در کتاب مستطاب «آبنامه یزد؛شناخت سرزمین» به
آسیب شناسی روش‌های آسیب زای کنونی استحصال آب در مقایسه با قنات پرداخته و معتقد است این سازه بادوام آبی که از پشتوانه فرهنگی ـ تاریخی و دانش و تجربه بومی پنج هزارساله برخوردار است چون سنتی ماندگار به توسعه پایدار این سرزمین می‌انجامیده است. از این رو ناروا نیست اگر بگوییم؛ عبد العظیم پویا بر اساس مسئولیت اجتماعی صاحبنظران عمومی که در زمینه مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه خویش اهل تحقیق و نظرند در حوزه مسائل اجتماعی نیز با قلمی روان و نام آشنا، ادای مسئولیت کرده است.
۱۰) عبدالعظیم پویا، نجیب زاده‌ای است که از تکبر اشرافی و طبقاتی مبراست و بی‌تکلف و بی‌آلایش با خضوع ذاتی که از سر باور عمیق به کرامت انسانی است، خرد و کلان را به دیده حرمت می‌نگرد و درخدمت به انسان و ایثار به دوستان، گشاده دست است. در زمانه‌ای که تلوث و دو رویی بازار پررونقی دارد، شرافت و صداقت، اوصاف تزلزل ناپذیر وجود اویند. هرچند وی در این راه مرارت و نامرادی هم به جان کشیده و دم برنیاورده و به سکوت بیش از سخن گفتن، سخن گفته است.
وی اکنون در آستانه هفتاد سالگی همچنان پرکار، شاداب و سرشار از زندگی، بسیار خوش خلق، خوش سخن، خوش لباس و جامه آراست، همواره مشوق جوانان و نوآمدگان در عرصه‌های فرهنگی بوده و از روابط خود پل‌ها ساخته تا چونان حلقه وصلی دیوارهای بین نسلی را ازمیان بردارد.‌ مصاحبت دانشوران و معاشرت مشاهیر فرهنگ و هنر ایران، خصائل نیکو و پویایی فرهنگی پرشکوه ای، برایش ارمغان آورده است که وجود ذی جودش با کوله باری مملو از دانش وتجربه ی ناب در این کویر سترون، کیمیا وار، مغتنم گردیده است.
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
کنفرانس عمومی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در سی و دومین نشست خود که از تاریخ ۲۹ سپتامبر تا ۲۰۰۳ اکتبر ۱۹۴۸ در پاریس برگزار شد، با اشاره به اسناد بین‌المللی موجود در مورد حقوق بشر، به ویژه اعلامیه‌جهانی حقوق بشر (۱۹۶۶)، پیمان بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶) و پیمان بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۸۹) به اهمیت میراث فرهنگی ناملموس به عنوان انگیزه‌اصلی تنوع فرهنگی و ضامن توسعه پایدارتاکید دارد بطوریکه در توصیه‌نامه یونسکو در مورد حراست از فرهنگ سنتی و فولکلور، اعلامیه‌جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی (۲۰۰۱) و اعلامیه‌استانبول (۲۰۰۲) مصوب سومین میز گرد وزیران فرهنگ بر، وابستگی متقابل ریشه‌دار میان میراث فرهنگی ناملموس و میراث فرهنگی و طبیعی ملموس آن مجددا تاکید شده است، با اذعان به این که دو جریان جهانی‌شدن و تغییر شکل اجتماعی، همراه با شرایطی که این دو پدیده برای گفت‌وگوی دائمی جوامع ایجاد می‌کند، موجب افزایش تهدید‌های مهلکی چون زوال، کم‌رنگ شدن و تخریب میراث فرهنگی ناملموس می‌شود و این امر به خصوص به دلیل فقدان منابع لازم برای حراست از این میراث رخ می‌دهد.

علی اکبر جعفری ندوشن

منابع استفاده شده:
اطلاعات

بخش نظردهی بسته شده است..