محمدرضا میر که 35 سال است با سرطان بیمارانش می‌جنگد:

می‌خواستند کشـاورز شوم، خواستم و جـراح شدم

به گزارش یزدی نیوز سپید: محمدرضا میر،رییس بخش سرطان بیمارستان امام خمینی(ره) و دانشیار دانشگاه تهران می‌گوید: بعد از ششم ابتدایی پدرم علاقه‌ای به درس خواندن من نداشت. پدرم کشاورز بود و ما خانواده پرجمعیتی هم بودیم و پدرم دوست داشت من به او کمک کنم تا اینکه به مدرسه بروم ، اما وقتی دید که خیلی دوست دارم درس بخوانم درنهایت اجازه داد تا به حوزه علمیه یزد بروم .

پدرم خیلی روحانیون را دوست داشت. ما یزدی‌ها مذهبی هستیم. من دربندرآباد در۲۵ کیلومتری یزد به دنیا آمدم و بزرگ شدم. یک‌هفته‌ای رفتم یزد منزل عمویم و به حوزه رفتم ولی دوست نداشتم و ادامه ندادم .

علاقه عجیبی داشتم به دبیرستان بروم و نتوانستم خودم را به حوزه راضی کنم و ادامه ندادم، بعد پدرم من را فرستاد تا خیاطی یاد بگیرم بازهم دلم راضی نمی‌شد تا اینکه یک روز رفتم دبیرستان البرز در یزد ، رفتم دفتر مدیر و گفتم من دوست دارم درس بخوانم و برای پدرم مقدور نیست که من را ثبت‌نام کند.

مدیر مدرسه آقای مهریزی نامی بود که به من گفتند من چه‌کاری می‌توانم برایت کنم. گفتم چون پدرم راضی به درس خواندن من نیست پس طبیعتاً کمکی هم به من نمی‌کند و من خرج و مخارجی هم ندارم.

ایشان وقتی کارنامه و معدل من را دید که شاگرداول بودم گفت اشکالی ندارد من رایگان ثبت‌نامت می‌کنم. هزینه ثبت‌نام آن زمان ۳۰ تومان بود. بعد یک نامه‌ای هم به کتاب‌فروشی نوبهار در یزد نوشت و من یک سری کامل کتاب درسی رایگان هم گرفتم و شروع کردم …
 

۱ دیدگاه

  • علیرضا آیت اللهی

    جناب دکتر محمد رضا میر . شما را نمی شناسم و ؛ چون پزشک مشهور معالج سرطان هستید ، انشاء الله که هیچوقت نبینم و نشناسم . امٌا چون علاوه بر تخصص ها و مشاغل اصلیم پژوهشگر مردم شناسی ، و تا حدودی تاریخ یزد ، هم هستم و نیم قرن است که درباره مردم یزد تحقیق میکنم می خواهم بدون رودربایستی عرض کنم که آنجناب اگر بهترین مردم یزد نباشید لااقل از چندنفر بهترینشان هستید ؛ چرا که :
    – مردم بندرآباد مردمی با استعداد هستند ؛ امٌا شما قدرت اراده ی یک نوجوان به پیشرفت را نشان داده اید .
    – یک عمر با جهل و بیسوادی جنگیده اید
    – یک عمر با واقعیات ملموس بر علیه عقاید و معتقدات موهوم جنگیده اید
    – مسلما” چندین و چند نفر را هم از مرگ حتمی نجات داده اید
    اورمزد وار برعلیه اهریمن های جامعه کوشیده اید و در خدمت بش و بشریٌت بوده اید .
    خدا وند تبارک و تعالی رحمت کند آقای ناصر مهریزی ، مدیر دبیرستان البرز مستقر در محله شیخداد در سال ۱۳۴۵ و حوالی آن ، و نیز آقای مدرس زاده مدیر چاپخانه و کتابفروشی گلبهار یزد را .