باج دادن اصولگرایان به جبهه پایداری بردگی است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اخبار یزدی ها( یزدی نیوز) امیر محبیان به روزنامه ایران گفت:جبهه پایداری واقعاً ظرفیت رأی، بدنه اجتماعی قدرتمند یا تشکیلاتی ندارد. اما ناگهان با دولت روحانی، با آقای ناطق نوری یا آقای لاریجانی درگیر می‌شود.

  آنان همه شناخته شده هستند، وقتی پایداری خود را در مقابل این چهره‌های شناخته شده قرار می‌دهد، خود را به همان سطح بالا می‌آورد، ضمناً از موضع «جنجال‌سازی» استفاده می‌کند. در این شرایط، اگر جریانات اصلی کنار دست او تا حدودی اعتماد به نفس خود را از دست داده باشند، براساس مدل قدیمی باج‌دهی و سهیم کردن، تلاش خواهند کرد پایداری را ساکت کنند.
از این رو، امتیاز دادن به او را آغاز می‌کنند و او نیز در مقابل، از قدرت «نه» گفتن بهره می‌برد و هرچه بیشتر «نه» بگوید، امتیاز بیشتری خواهد گرفت. به همین دلیل هم می‌بینیم که اینها با همین تاکتیک رشد کردند. جالب اینکه این گروه‌ها براساس این مدل، بیش از آنکه در پی بیان دیدگاه‌های خود باشند، به دنبال شناسایی نقاط قابل حمله در طرف مقابل هستند. آنان هیچ دیدگاهی از خود را مطرح نمی‌کنند. بپرسید که تئوری حکومت‌داری جبهه پایداری چیست؟ گذشته از آیت‌الله مصباح یزدی که در این زمینه نظریه دارد، خود جبهه پایداری هیچ تئوری‌ای ندارد. جالب اینجاست که این جبهه گفت‌و‌گوی تئوریک نمی‌کند، حتی بحث جریان سیاسی هم نمی‌کند، بلکه فقط بحث «کیس» (مورد جنجالی) را مطرح می‌کند، کیس‌های خاص، مانند کیس برجام که در نقد آن به جریان جلیلی نزدیک می‌شود یا در کیس نقد دولت که به جریان احمدی‌نژاد نزدیک می‌شود. در مقابله با آقای‌ هاشمی رفسنجانی نیز با برخی‌ها نزدیک می‌شود. اصلاح‌طلبان هم یکی از اهداف آنان هستند. اتفاقاً برای جریانات این چنینی اصلاح‌طلبان جزو اهداف اصلی نیستند.
  اصلاً معتقد به حذف نیستم، بلکه معتقدم به نحوی باید مدیریت کرد تا کسانی که بالاترین سطح اختلاف را دارند هم بتوانند در مجموعه ما حضور داشته باشند. اما باید در چارچوب هویتی اصولگرایی بگنجند، بازی خراب‌کن نباشند و امتیازات را هم باج تلقی نکنند. اصولگرایان نباید به کسی امتیاز فوق‌العاده‌ای بدهند، زیرا وقتی امتیاز می‌دهیم، داریم به افراد همراه جریان خود ظلم می‌کنیم. مثالی بزنم. میزان طرفداران و هواداران جبهه پایداری چقدر است؟ اما اکنون به اندازه یک ضلع مجزا، به او امتیاز و سهم داده‌اند،‌ در حالی جبهه پیروان با آن تعداد گروه چنین دستاوردهایی نداشته است. چگونه می‌خواهیم این دو را با هم مقایسه کنیم؟ در مقابل جبهه پایداری، جبهه پیروان خط امام و رهبری هستند که ۱۷ تشکل و گروه سیاسی را شامل می‌شود و چهره‌های بسیار مؤثری مانند عسگراولادی و باهنر در آن بوده‌اند، اما همه این گروه‌ها در ذیل مؤتلفه قرار گرفته‌اند. مگر جبهه پایداری از لحاظ تشکیلاتی چقدر ظرفیت دارد؟ اینها نشان می‌دهد که در جریان اصولگرایی مکانیزمی وجود دارد که براساس آن، هرکس که شلوغ‌تر است، امتیاز بیشتری می‌گیرد تا ساکت شود. این بازی، بازی «طغیان‌پروری» است. حیف است که جریانات آرام، مطیع و معقول را تنبیه کنیم. من حتی شنیده‌ام که آقای حبیبی از مؤتلفه گفته که «باید آماده باشیم تا برای رسیدن به وحدت، حتی از سهم و حقوق خودمان نیز بگذریم، پس اگر در این مثلث هم قرار گرفتیم، حقوق خود را به جبهه پایداری واگذار کنیم.» نام این روند «بردگی» است، نه «وحدت». اینکه شما از حقوق خود به نفع یک جریان بگذری تا وحدت ایجاد کنی، تبعیت مطلق از یک جریان دیگر به معنای وحدت، ایثار یا ازخودگذشتگی نیست.

بخش نظردهی بسته شده است..