گفتگو با یک مسئول هنری

لغو کنسرت یعنی سرکوب

چند ماه پیش از این که مساله ی لغو کنسرت ها چنان ابعاد گسترده ای به خود بگیرد که حالا گرفته است؛ آن زمان که کنسرت «علیرضا قربانی» در شهرستان چناران به خاطر حکم دادستانی لغو شد، اهالی موسیقی تجمعی اعتراضی نسبت به این مساله در خانه ی موسیقی برگزار کردند. در آن برنامه بسیاری از چهره های شاخص موسیقی آمده...

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یزدی نیوز به نقل از صدا،مدیرعامل خانه ی موسیقی، در آن جلسه، لغو کنسرت ها را مصیبتی دانست که اهالی موسیقی در این روزها با آن مواجه هستند. او معتقد است اهالی موسیقی در تمامی سال های بعد از انقلاب، چنین فضایی را تجربه نکرده اند و این چیزی جز بی احترامی به اهالی موسیقی نیست. او می گوید: «هنوز که هنوز است با آثار هنرمندان موسیقی است که یاد و خاطره ی انقلاب زنده می شود. علاوه بر آن، این هنرمندان در جنگ تحمیلی هم نقش مهمی داشتند.

آن روزی که قرار است توده ی میلیونی مردم را به پای صندوق های رای یا خیابان ها بیاورند، موسیقی پخش می کنند. چون چیزی جز موسیقی این قابلیت را ندارد. چطور موسیقی در آنجا خوب است؟ مطرب بازی نیست؟ و در دیگر وقت ها بد هست؟ مگر جامعه ی موسیقی این چیزها را تحمل می کند؟» در این مدت، این خانه پیگیری هایی حقوقی نیز در این زمینه انجام داده است: اگرچه خود او هم در سال ۹۱ با تجربه ی لغو کنسرتش با گروه شهنازی رو به رو شده است. با او درباره ی مساله لغو کنسرت ها گفت و گو کرده ایم.

لغو کنسرت یعنی سرکوب

آقای نوربخش مسئله لغو کنسرت ها در طول این روزها یکی از مهمترین مسائلی است که جامعه ی موسیقی و به تبع آن علاقه مندان به هنر با آن مواجه هستند. نظر شما در مورد این اتفاقات چیست؟

اتفاقات تلخی که در عرصه ی هنر و به خصوص موسیقی می افتد، عوارض بسیار سنگین و جبران ناپذیری در عالم هنر و همچنین در روحیه ی هنرمندان و جامعه دارد. درواقع با لغو شدن یک برنامه هم جامعه دچار آسیب های روحی و روانی می شود و هم امنیت روانی هنرمند مورد مخاطره قرار می گیرد؛ همچنین بخش دیگری که به لحاظ صنفی اهمیت پیدا می کند، بخش حقوقی قضیه است.

وقتی یک برنامه ی هنری که مجوز اجرا دارد، بعد از انجام همه ی مراحل قانونی، در آخرین لحظات قبل از اجرا لغو می شود، هنرمند و تهیه کنندگان دچار خسارات مادی و ضرر و زیانی می شوند که کسی پاسخ گوی آنان نیست و لااقل نهادی که برنامه را لغو کرده، باید در این زمینه فکر کرده و برایش چاره جویی کند؛ همان طور که در سینما این اتفاق رخ می دهد و بعد از توقیف یک اثر سینمایی، هزینه های آن به کارگردان و تهیه کننده داده می شود.

خانه ی موسیقی به عنوان تنها نهاد صنفی هنرمندان، در این زمینه چه نقشی ایفا می کند؟

چیزی که ما در خانه ی موسیقی به دنبال آن هستیم- به غیر از اعتراضاتی که همیشه داشته ایم، داریم و خواهیم داشت- همین موضوع است. وقتی امنیت شغلی و امنیت روانی جامعه ی موسیقی به خطر می افتد، طبیعی است که خانه ی موسیقی به طور جدی به این مساله اعتراض می کند و پیگیر مسائل مربوط به آن می شود؛ اما صرف نظر از این ماجرا، از راه های قانونی پیگیر اتفاقاتی که در عرصه ی اجرای زنده رخ می دهد، هستیم. در این مدت نیز با مسوولان مختلف دولتی در وزارت ارشاد و بخش های دیگر صحبت  کرده و علاوه بر آن در حوزه ی انتظامی و قضایی هم کار را پیگیری می کنیم.

مسوولان وزارت ارشاد هم این مساله را بیان می کنند؛ اما به نظرتان این پیگیری ها نتیجه ای هم داشته است؟

خانه ی موسیقی تاکنون برای پیگیری این موضوع که اگر بار دیگر برنامه ای لغو شد، لااقل مسائل حقوقی و ضرر و زیان هنرمندان تامین شود، جلسات متعددی برگزار کرده است. بالاخره یک کنسرت بسته به گروهی که آن را اجرا می کند با هزینه هایی مواجه است. در برخی از شهرستان ها جدای از ضرر و زیان هایی که هنرمندان با آن مواجه می شوند، شخص برگزارکننده ی کنسرت هم با مشکلات متعددی رو به رو می شود. او گاهی تمام سرمایه ی خود را برای اجرای یک برنامه می گذارد و در صورت لغو، با مشکلات متعددی مواجه می شود. برخی از کنسرت گذارهای فعال در شهرستان ها بعد از این رو به رو شدن با یک یا دو لغو برنامه، دیگر نمی توانند از زیر بار این مساله رها شده و کمر راست کنند.

لغو کنسرت یعنی سرکوب

در چنین شرایطی بالاخره یک نفر باید در این مورد پاسخگو باشد. همان طور که گفتم، ما در عرصه ی سینما شاهد بودیم که مسوولان به این موضوع اندیشیده اند که اگر فیلمی ساخته شد و به خاطر برخی از مسائل از اکران بازماند بنیاد فارابی یا سایر نهادهای مربوطه آن فیلم را می خرند و در این باره پاسخگوی تهیه کننده هستند. سوال اصلی این است که برای برنامه ای که در حوزه موسیقی روی آن سرمایه گذاری،تبلیغ و هزینه می شود چه باید کرد؟ در پاره ای از موارد برخی از هنرمندان بعد از هزینه ای که برای رفت و  آمد، اسکان و… می کنند در لحظه آخر با دستور لغو کنسرتشان مواجه می شوند. در اینجا صحبت فقط بر سر پول مردم نیست که بگوییم مردم می آیند و پول بلیتشان را می گیرند.

چه کسی در مورد سرمایه ای که تلف شده، پاسخگو خواهدبود؟ نهادهای ذیربط برای این موضوع هم باید راهکارهایی وضع کنند و بگویند هر مرجعی که یک برنامه ی قانونی را لغو می کند- و با این کار درواقع روی قانون پا می گذارد- باید جوابگوی تبعات آن هم باشد. این یک خواست جدی در عرصه ی موسیقی است. متاسفانه هیچ کس به این بخش از ماجرای لغو کنسرت ها توجه نمی کند. وقتی این مسئله خبری می شود موج اعتراضی به وجود می آید؛ اما بخش مهمی که مغفول می ماند، سرمایه ای است که در این بین تلف شده است.

در همین برنامه ی اخیری که در تهران لغو شد، حدود ۱۵ هزار بلیت فروخته شده بود. افراد زیادی درگیر راه اندازی کنسرت بوده اند که هرکدامشان هزینه هایی داشته اند. صحبت بر سر یک ریال و دو ریال نیست. به همین خاطر است که تاکید می کنم، اعتراض و پیگیری ما در این زمینه جدی است. امیدوارم از این به بعد شاهد لغو هیچ کنسرتی نباشیم؛ اما اگر هم این اتفاق افتاد، باید خلاهای قانونی موجود در بخش حقوقی مرتفع شده باشند تا هنرمند و کنسرت گذار متضرر نشوند. بیشترین کار در مورد این موضع از دست دولت محترم ساخته است. در اینجا لازم می دانم از اقای رئیس جمهور به خاطر موضع گیری های اخیرشان درباره لغو کنسرت ها تقدیر و تشکر کنم و البته آرزو می کنم این پیگیری ها ادامه دار باشد.

از منظر یک هنرمند می خواهم از شما بپرسم به نظر شما لغو برنامه هایی از این دست چه تاثیری بر هنرمند و ادامه فعالیت هنری او خواهد گداشت؟

تمام انگیزه و شوق یک هنرمند، این است که در یک اجرای زنده با مخاطبش مواجه شود و عکس العمل او را در ین زمینه دریافت کند. وقتی هنرمند کاری را عرضه می کند و ماحصل آن به گوش مخاطب می رسد، برگزاری یک کنسرت این فرصت را برایش فراهم می کند تا کار را رخ به رخ مخاطب اجرا و واکنش او را مشاهده کند، تشویق او را ببیند و در این صورت است که بالاترین اشتیاقی که می تواند در وجود یک انسان شکل گیرد، در وجود هنرمند شعله ور می شود و به او انگیزه می دهد تا کارش را ادامه دهد و در آفرینش های بعدیش، هنر خود را ارتقا دهد.

برعکس زمانی که بی تاب قرار گرفتن در مقابل مخاطبش هست، اگر درست در همان لحظه این شعله نابود و سرکوب شود، سرخوردگی ای برای او شکل می گیرد که به راحتی نمی تواند آن را جبران کند. اگر همه ی ما بپذیریم که گیرنده های حسی هنرمندان ما حساس تراز بقیه ی مردم است و آنها روحیه ی شکننده تری در مقایسه با سایر افراد جامعه دارند، باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا بروز چنین مشکلی اساسا قابل جبران است؟ این شکنندگی وقتی با چنین طوفان سرکوب گری مواجه می شود آیا می شود به این زودی ها جبرانش کرد؟ آیا هنرمند انگیزه ای برای دامه کارش دارد؟

لغو کنسرت یعنی سرکوب

ظاهرا خود شما هم در همراهی با گروه شهنازی تجربه لغو کنسرت را از سر گذرانده اید؟

بله متاسفانه خود من هم این تجربه را داشته ام. اجرایی در دانشگاه شهر کرمان داشتیم که یک شب مانده به اجرا، یعنی وقتی که ما در حال سوار شدن به هواپیما بودیم تا به سوی کرمان پرواز کنیم، کنسرت لغو شد. این اتفاق در سال ۹۱ افتاد. سیستم صوتی گروه به کرمان فرستاده شده بود که صدابردار تماس گرفت و گفت به ما گفته اند برنامه اجرا لغو شده است. بعد از آن اتفاق، دوستان از برگزاری ادامه ی توری که تدارک دیده بودند، منصرف شدند و تا مدت ها انگیزه ای برای ادامه ی برنامه هایشان هم نداشتند. حالا تصور کنید در همین فضا چه اتفاقی برای مخاطبین می افتد؟

مساله همین است در این بین تکلیف مخاطب چیست؟

مخاطبی که با هزار اشتیاق بلیت تهیه کرده و خود را برای یک شب به یادماندنی آماده کرده، وقتی حسی به این زیبایی در او سرکوب می شود، حتما دچار سرخوردگی اجتماعی می شود. این روند در مخاطب هم تاثیرات بدی دارد و منشا آسیب های اجتماعی برزگی است. مسئولین باید به تمام ابعاد این مساله توجه کنند. هرکاری قرار است انجام و هر تمهیدی اندیشیده شود، باید قبل از اینکه مجوزی به هنرمند داده شود، مورد توجه قرار گیرد. وقتی مجوزداده شد، مثل این است که شما برای خرید منزل اقدام کرده اید و نقطه ی اتکای شما برای خرید آن منزل، سندی است که به شما تحویل داده می شود.

حالا تصور کنید به شما بگویند این سند هیچ اعتباری ندارد. شما در چنین شرایطی باید به چه چیزی متوسل شوید؟ اگر قرار باش به سند قانونی هم اعتماد نکنید باید به چه چیزی اعتماد داشته باشید؟ اتفاقاتی نظیر لغو کنسرت ها ناپایداری و عدم امنیت روانی و آسیب های غیرقابل جبرانی به وجود می آورند. تزلزل روحی و روانی که از این رهگذر در جامعه ایجادمی شود را با هیچ اقدامی نمی توان مرتفع کرد.

بخش نظردهی بسته شده است..